مفهوم افق زمانی در سرمایه گذاری


ریسک کلی که به یک سرمایه‌گذار تحمیل می‌شود، مجموع دو ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک است.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس یکی از موضوعات مهم در زمینه سرمایه‌گذاری است. اگر قصد سرمایه‌گذاری در بورس را دارید، باید در مورد آن اطلاعات کافی داشته باشید. بازار بورس در عین حال که می‌تواند شما را به سود برساند، ممکن است سرمایه شما را به خطر بیندازد. اما منظورمان از خطر چیست؟

فراگیر شدن بورس باعث شده تا افراد زیادی بدون داشتن آگاهی کافی از بازار و قواعد آن، وارد بورس شده و متضرر شوند. یا اینکه رفتار توده‌ای در پیش بگیرند و موجب به هم ریختن نظم بازار شوند. اما رفتار توده‌ای یعنی چه؟

منظور از رفتار توده‌ای در بورس، معامله با تقلید از دیگران است.

بسیاری از افراد کم اطلاع، وقتی ببینند عده زیادی یک سهم را خریده‌اند به پیروی از آن ها خرید می‌کنند یا به پیروی از دیگران دست به فروش سهام می‌زنند. این رفتار هیجانی باعث شکل‌گیری صف های خرید و فروش می‌شود. همین مسئله ممکن است باعث شود قیمت یک سهم بیش از ارزش واقعی آن افزایش یا کاهش یابد. رفتار توده‌ای باعث می‌شود تا در بازار حباب شکل بگیرد.

در ادامه این مقاله به توضیح دو مفهوم ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس خواهیم پرداخت.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس مفاهیم بورسی

حفظ ارزش پول در بازار بورس و منتفع شدن از آن مسئله‌ای است که این روزها ذهن بسیاری را به خود درگیر کرده. بورس هزارتوی پیچیده‌ای است که موفقیت در آن مستلزم شناخت ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های این بازار است. مسیری که برای رسیدن به مقصد مطلوب آن باید دانش، تجربه، شناخت خود و مهارت‌های مالی رفتاری را توشه راه کرد.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس اصطلاحات بورسی

بازده چیست؟

بازده، پاداشی است که سرمایه‌گذار در ازای سرمایه‌گذاری به دست می‌آورد. سه عامل قیمت خرید، قیمت فروش و سود دریافتی در بازدهی تاثیر دارد. در واقع بازده میزان عایدات خالصی است که از نگهداری یک دارایی در طول زمان برای سرمایه‌گذار حاصل می‌شود.

بازدهی قابل قبول یک سرمایه‌گذاری حداقل باید بتواند نرخ تورم را پوشش دهد. یعنی اگر نرخ تورم 25 درصد باشد، سرمایه‌گذاری باید ما را به بازده بیشتر از 25 درصدی برساند. اینگونه می‌توانیم ادعا کنیم که توانسته‌ایم ارزش پول خود را حفظ کنیم. بازدهی کمتر از 25 درصد برای سرمایه‌گذار سود واقعی به همراه نخواهد داشت.

در هر سرمایه‌گذاری، سرمایه‌گذار از دو جهت منتفع خواهد شد:

1- افزایش قیمت سهام (بازده سرمایه‌ای): یعنی بازدهی که سرمایه‌گذار از محل تغییر قیمت سهام کسب می‌کند. به طور مثال اگر سهامی را 20000 ریال خریداری کرده باشید و آن را 25000 ریال بفروشید، 5000 ریال سود ناشی از تغییر قیمت سهام، یعنی معادل 25 درصد قیمت خرید، به دست می‌آورید.

2- کسب سود نقدی (بازده نقدی): سودی که از جریانات نقدی دوره سرمایه‌گذاری به دست می‌آید. اگر در سهام سرمایه‌گذاری کرده باشید، بازده نقدی شما به شکل سود نقدی است. اگر در اوراق قرضه سرمایه‌گذاری کرده باشید، بازده نقدی به شکل بهره خواهد بود.

بازده کل جمع بازده نقدی و بازده سرمایه‌ای است.

ریسک چیست؟

ریسک تفاوت بین بازده تحقق یافته و بازده پیش‌بینی شده یا همان بازده موردانتظار ما است. ریسک به زبان ساده یعنی ندانیم چند درصد احتمال دارد که بتوانیم به سودی که هدف ما است، دست پیدا کنیم.

اگر پیش‌بینی شود که یک دارایی دقیقا سود 20 درصدی دارد، در این صورت ریسک بازدهی صفر است. چون بابت درصد بازدهی و سودی که خواهیم داشت مطمئن هستیم. مثل اسناد خزانه ی اسلامی که با خرید آن ها از ابتدا میدانید که قرار است سود چند درصدی داشته باشید. اما اگر در نظر داشته باشیم که بازده دارایی بین 10 تا 20 درصد باشد، بازده ریسکی تلقی می‌شود؛ چون درصد دقیق آن را نمی‌دانیم.

وقتی سهام شرکتی را خریداری می‌کنید، عوامل مختلفی روی قیمت آن تاثیر می‌گذارند. بخشی از این عوامل غیرقابل پیش‌بینی هستند. هیچ قطعیتی وجود ندارد که بتوان گفت 6 ماه دیگر سهام شما چه قیمتی خواهد داشت.

ریسک به دو دسته تقسیم می‌شود: 1- سیستماتیک و 2- غیر سیستماتیک

ریسک سیستماتیک

ریسک سیستماتیک، ریسک غیر قابل کنترل است. منظور از ریسک غیر قابل کنترل، ریسکی است که توسط جو بازار، شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه به ما تحمیل می‌شود و راهی برای فرار از آن نداریم.

ریسک غیر سیستماتیک

ریسک غیر سیتماتیک یا همان ریسک قابل کنترل، ریسکی است که کنترل آن در دستان سرمایه‌گذار است. از آنجایی که هر سرمایه‌گذار ریسک کمتر را به بیشتر ترجیح میدهد، سعی دارد این ریسک را کم کند.

اما سوال اینجاست که چطور ریسک سرمایه‌گذاری را کاهش دهیم؟ هرچه سبد سهام شما متنوع‌تر باشد، ریسک سیستماتیک کمتر است. برای مثال فرض کنید شما همه پول خود را صرف خرید سهام صنایع فلزات کرده باشید. در این حال اگر افت جهانی قیمت فلزات اتفاق بیفتد، پیرو آن قیمت فلزات در ایران کاهش پیدا کرده و همه سرمایه شما به خطر می‌افتد. اما اگر دارایی خود را بین سهام شرکت‌های بانکی، دارویی، فلزات، شیمیایی و خودروسازی تقسیم کرده باشید، مسلما کاهش قیمت فلزات ضربه ضعیف‌تری به شما می‌زند.

ریسک کلی که به یک سرمایه‌گذار تحمیل می‌شود، مجموع دو ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک است.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس ریسک کل

انواع ریسک

ریسک دسته‌بندی‌های متفاوتی دارد. می‌توان از جهت منابع ریسک را به دو دسته: ریسک مالی و غیرمالی تقسیم‌بندی کرد.مفهوم افق زمانی در سرمایه گذاری

ریسک مالی به طور مستقیم بر سودآوری شرکت‌ها اثر می‌گذارد. انواع ریسک مالی شامل: ریسک نوسان نرخ بهره، ریسک نرخ ارز، ریسک نکول، ریسک نقدینگی، ریسک تورمی، ریسک بازار، ریسک سرمایه‌گذاری مجدد و ریسک مرتبط با درجه اهرم مالی ست که در ادامه به تعریف موارد مهم آن می‌پردازیم.

ریسک نوسان نرخ بهره

این ریسک بیشتر صاحبان اوراق قرضه را تهدید می‌کند. به طور مثال فرض کنید شما دارنده اوراق قرضه هستید و قرار است که در زمان مشخص بهره ثابت 10 درصدی دریافت کنید. اما اگر نرخ بهره بازار افزایش پیدا کند(بیشتر از 10 درصد شود)، شما همچنان تا زمان سررسید و دریافت نرخ بهره 10 درصدی، پایبند به اوراق قرضه خود هستید. پس در این صورت ارزش اوراق قرضه شما کم شده است.

ریسک نکول یا ریسک اعتباری

این ریسک هنگامی رخ می‌دهد که وام گیرنده به علت عدم توان یا تمایل، به تعهدات خود در مقابل وام دهنده در تاریخ سررسید عمل نکند. یعنی شرکتی که اوراق آن را خریداری کرده‌اید در تاریخ سررسید سود وعده داده شده را به شما پرداخت نکند.

ریسک نقدینگی

ریسکی است که بابت عدم اطمینان در راحتی و سرعت خرید و فروش اوراق بهادار، به دارنده تحمیل می‌شود. اگر سهام شما به راحتی به فروش برسد، یعنی ریسک کمتری به شما تحمیل شده. چون شما را زودتر به وجه نقد رسانده. اما سهامی که روزها در صف فروش می‌ماند، نقدشونگی کمتر و ریسک بیشتری دارد .

ریسک نقدینگی اوراق خزانه تقریباً صفرو ریسک نقدینگی سهام مربوط به بازارهای خارج از بورس زیاد است.

ریسک سرمایه‌گذاری مجدد

اگر سرمایه‌گذار افق سرمایه‌گذاری بیشتری نسبت به سررسید اوراق داشته باشد، با ریسک سرمایه‌گذاری مجدد مواجه است. مثلا اگر شما قصد سرمایه‌گذاری 10 ساله داشته باشید و دارایی خود را صرف خرید اوراق قرضه با سررسید3 ساله کنید، در پایان سال سوم باید بار دیگر دارایی خود را با نرخ بهره جدید سرمایه گذاری کنید. به همین دلیل دارنده اوراق قرضه کوتاه مدت در مقایسه با دارنده اوراق قرضه بلندمدت، ریسک سرمایه گذاری مجدد بیشتری را متحمل خواهد شد. چون باید هربار با نرخ جدیدی سرمایه گذاری کند.

ریسک درجه اهرم مالی

ریسکی است که بر اثر وام گرفتن شرکت و ایجاد بدهی بر سرمایه‌گذار تحمیل می‌شود. هرچه شرکت بیشتر از طریق وام تامین مالی کرده باشد، این ریسک بیشتر است. برای کاهش ریسک درجه اهرم مالی به شما توصیه می‌کنیم تا پیش از سرمایه‌گذاری، ترازنامه شرکت را بررسی کنید تا از میزان بدهی و دارایی‌های آن اطلاعات کافی داشته باشید.

ریسک های غیر مالی به وجود آورنده ی ریسک های مالی هستند. مثل: ریسک سیاسی، تجاری، ریسک صنعت و ریسکی که قوانین و مقررات بر شرکت ها تحمیل می‌کنند؛ که در مجموع باعث نوسانات عرضه و تقاضا و در نتیجه تغییر قیمت می‌شوند.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس انواع ریسک

چه ترکیبی از ریسک و بازده را انتخاب کنم؟

تا به اینجا با ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس آشنا شدیم . دو مساله مهم ذهن هر سرمایه‌گذار را مشغول می‌کند. اول اینکه با سرمایه‌گذاری در آینده به چه منفعتی خواهیم رسید؟ و دوم اینکه با این سرمایه‌گذاری چقدر دارایی‌های فعلی خود را به خطر انداخته‌ایم؟ این دو مسئله تداعی‌کننده دو مفهوم بازده و ریسک است. لازم است بدانید که در این باره دو فرض رکودستیزی و ریسک‌گریزی وجود دارد.

رکود ستیزی و ریسک‌گریزی یعنی چه؟

فرض کنید سرمایه‌گذار بخواهد بین دو دارایی با ریسک یکسان یکی را انتخاب کند. احتمالا او دارایی‌ای را انتخاب می‌کند که بازدهی بالاتری داشته باشد. به این فرض رکودستیزی یا سیری ناپذیری گفته می‌شود. برای مثال فرض کنید دو سهم «الف» و «ب» داریم. سهم «الف» با احتمال 30 درصد بازدهی 40 درصدی داشته باشد.اگر سهم “ب” با همان احتمال 30 درصدی ،بازدهی 50 درصدی داشته باشد.؛ مسلما شما سهم “ب” را انتخاب خواهید کرد. چون در هر صورت متحمل ریسک 30 درصدی هستید و سود بیشتر را به کمتر ترجیح می‌دهید.

فرض ریسک گریزی چیست؟ فرض کنید سرمایه‌گذار دو انتخاب برای سرمایه‌گذاری دارد. این دو دارایی سود یکسان دارند و بازدهی یکسانی ایجاد می‌کنند. در این حالت، فرد احتمالا دارایی را انتخاب می‌کنند که ریسک کمتری داشته باشد. مثلا فرض کنید بانک و بورس هر دو می‌توانند بازدهی ۲۰ درصد یکساله برای شما ایجاد کنند. در این حالت مسلما شما سرمایه‌گذاری در بانک را که اطمینان بیشتری از آن دارید انتخاب خواهید کرد.

اغلب ما از خدماتی نظیر بیمه عمر، ماشین، مسکن و… استفاده می‌کنیم. این موضوع نشان میدهد که سعی داریم برای خود حاشیه ی امنی از لحاظ مالی ایجاد کنیم. به این ترتیب می‌توانیم ریسک را به حداقل برسانیم. این مسئله ثابت می‌کند که ما ریسک گریز هستیم.

هر چقدر ریسک یک سرمایه‌گذاری بیشتر باشد، سرمایه‌گذار به ازای تحمل ریسک بیشتر، بازده بیشتری مطالبه خواهد کرد.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس

پیشنهاد

در این مقاله ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس را توضیح دادیم. توصیه ما به شما این است که با در نظر گرفتن مبلغ دارایی خود، افق زمانی سرمایه‌گذاری و هدف خود از سرمایه گذاری میزان محافظه کاری یا جسارت خود را در نظر بگیرید تا بتوانید به حد متناسبی از ریسک و بازده برسید.

چرا سرمایه گذاران استفاده از استراتژی DCA را توصیه می کنند؟

روش DCA یا خرید پله‌ای

به‌عنوان یک معامله‌گر در بازار ارزهای دیجیتال، زمان خرید رمزارز اغلب با مشکلاتی مواجه می‌شویم، زیرا می‌خواهیم قیمت آن خیلی پایین باشد. به همین دلیل منتظر می‌مانیم تا قیمت ارز به پایین سطح خود برسد ولی این کار باعث می‌شود تا رشد مداوم را از دست بدهیم. این‌گونه است که سرمایه‌گذاران از بازار فریب می‌خورند و درگیر بازار پرنوسان کریپتو می‌شوند. در این مواقع سؤالاتی مانند چه زمانی برای خرید ارز دیجیتال مناسب است، ذهن معامله‌گران را درگیر می‌کند. امروزه انواع استراتژی معاملاتی وجود دارد که با کمک آنها می‌توانیم سرمایه‌گذاری مؤثرتری را داشته باشیم. در این مقاله از مجله تخصصی والکس به معرفی و بررسی استراتژی DCA می‌پردازیم. در ادامه با ما همراه باشید.

استراتژی DCA چیست؟

در واقع هیچ‌کدام از ما پیشگو نیستیم و نمی‌دانیم چه موقع ارز دیجیتالی مانند بیت کوین را بخریم و چه زمانی بفروشیم. اما با استفاده از استراتژی‌هایی مانند DCA و برنامه‌ریزی زمانی می‌توانیم سود بیشتری از این بازار کسب کنیم. استراتژی DCA که در بازارهای مالی ایران به نام‌های استراتژی خرید پله‌ای و کاهش میانگین خرید شناخته می‌شود، یک روش سرمایه‌گذاری است که در آن مقدار سرمایه اولیه خود را به طور مساوی تقسیم و در فواصل زمانی مشخص خرید خود را انجام می‌دهیم. این بازه زمانی می‌تواند هفته‌ای یکبار، ماهی یکبار و یا اول هر فصل باشد.

استراتژی خرید پله‌ای ارز دیجیتال یک روش خوب برای سرمایه‌گذارانی است که تحمل ریسک کمتری دارند. اگر ما تمام سرمایه‌ای که داریم را به یکباره وارد بازار کنیم، ممکن است مدتی بعد قیمت ارز کاهش پیدا کند و ما فرصت خرید ارز در قیمت پایین‌تر را از دست بدهیم. چنانچه میزان سرمایه خود را تقسیم کنیم می‌توانیم در بازه زمانی‌های مختلف وقتی قیمت ارز کاهش پیدا کرد، با قیمت کمتری در آن سرمایه‌گذاری کنیم. معمولاً افرادی که قصد هولد ارز دیجیتال را دارند از این استراتژی استفاده می‌کنند و مناسب معاملات اسکالپینگ نیست. یکی از مزایای این روش این است که به‌عنوان سرمایه‌گذار به‌صورت مداوم می‌توانیم هر ماه بخشی از حقوق خود را به سرمایه‌گذاری در ارزهای دیجیتال اختصاص دهیم.

استراتژی DCA چگونه کار می کند؟

نحوه کار استراتژی DCA

استراتژی خرید پله ای روشی ساده است که سرمایه‌گذار می‌تواند از آن برای افزایش سرمایه خود در طولانی‌مدت استفاده کند. همچنین باعث می‌شود تا سرمایه‌گذار نوسانات کوتاه‌مدت در بازار را نادیده بگیرد. زمانی که معامله‌گران از این روش استفاده می‌کنند در واقع در دو سطح بالا و پایین در بازار کریپتو خرید خود را انجام می‌دهند. ایده کلی استراتژی DCA این است که در نهایت قیمت‌ها افزایش خواهند یافت. استفاده از این استراتژی بر روی ارزهای دیجیتال که اطلاعات درستی از پروژه آنها نداریم بسیار خطرناک است، زیرا ممکن است قیمت ارز کاهش پیدا کند و ما بیشتر ترغیب به خرید ارز شویم. در نهایت متوجه می‌شویم که این پروژه ارزش خود را از دست داده‌است و به این زودی‌ها رشد نمی‌کند.

استراتژی DCA با خرید منظم دارایی به‌صورت دوره‌ای، ریسک‌های سرمایه‌گذاری را کاهش می‌دهد. این بدان معناست که وقتی قیمت‌ها بالاست، مقدار ارز کمتری را می‌خریم و وقتی قیمت‌ها پایین است، اقدام به خرید ارز بیشتری می‌کنیم. برای مثال، قصد داریم ۱۲۰۰ دلار در ارز اتریوم سرمایه‌گذاری کنیم. ما دو انتخاب داریم، می‌توانیم تمام پول خود را به یکباره در این ارز سرمایه‌گذاری کنیم و یا هر ماه به‌اندازه ۱۰۰ دلار سرمایه‌گذاری کنیم. اگر خریدهای خود را در ۱۲ ماه در بخش‌های ماهیانه ۱۰۰ دلاری تقسیم کنیم، ممکن است مقدار ارز اتریوم بیشتری نسبت به زمانی که همه سرمایه خود را یکجا به خرید ارز اختصاص می‌دهیم به دست آوریم.

مزایا استفاده از استراتژی خرید پله ای

مزیت اصلی استراتژی DCA این است که نگرانی ما نسبت به قیمت خرید، در مقایسه با روش‌های معمول مانند ترید روزانه ارز دیجیتال کمتر خواهد بود. استراتژی خرید پله ای ارز دیجیتال برای سرمایه‌گذاری بلندمدت و دارایی‌های پرنوسان مانند بیت کوین بسیار کاربردی است و باعث می‌شود که این دارایی با ارزش را در طول زمان و با قیمت میانگین به دست بیاوریم. دیگر مزیت‌های مهم و کاربردی این استراتژی عبارت‌اند از:

کاهش ریسک

حداقل کردن ریسک در استراتژی خرید پله ای

استراتژی خرید پله ای میزان ریسک سرمایه‌گذاری را کاهش می‌دهد و سرمایه کاربران در برابر سقوط‌های بازار حفظ می‌کند. این استراتژی با حفظ بخشی از سرمایه، نقدینگی و انعطاف‌پذیری را در مدیریت سبد سرمایه‌گذاری فراهم می‌کند. استراتژی DCA از ضرر سرمایه‌گذاری یکجا از طریق خرید یک ارز دیجیتال در زمانی که قیمت آن به دلیل احساسات بازار افزایش می‌یابد، اجتناب می‌کند. زمانی که یک دارایی ارزش ذاتی خود را از دست می‌دهد و در یک روند اصلاح قیمتی قرار می‌گیرد، پرتفوی سرمایه‌گذار نیز کاهش پیدا می‌کند. چنانچه این روند طولانی شود، ارزش خالص سبد ارز دیجیتال نیز کمتر می‌شود. استفاده از استراتژی DCA میزان ضرر و احتمالاً بازده بالا را تضمین می‌کند. همچنین بازارهایی که در روند نزولی قرار دارند به‌عنوان یک فرصت خرید در نظر گرفته می‌شوند. به همین دلیل استراتژی DCA می‌تواند به طور قابل‌توجهی پتانسیل بازده پرتفوی بلندمدت را هنگامی که بازار در روند صعودی قرار دارد، افزایش دهد.

هزینه کمتر دارایی بیشتر

خرید ارز دیجیتال زمانی که قیمت‌ها در حال کاهش است، تضمین می‌کند که یک سرمایه‌گذار بازده بالاتری را کسب می‌کند. با استفاده از این روش، نسبت به زمانی که قیمت رمزارز بالاتر بود می‌توانیم مقدار ارز دیجیتالی بیشتری را به دست آوریم.

کنار گذاشتن رکود بازار

استفاده از استراتژی DCA با سرمایه‌گذاری به‌صورت دوره‌ای در بازاری که روند نزولی دارد به خلاص شدن از رکود بازار کمک می‌کند. سبد پورتفوی (Portfolio) سرمایه‌گذاران با استفاده از این استراتژی می‌تواند تعادل خوبی را برقرار کند و پتانسیل رشد صعودی را برای افزایش ارزش این سبد در طولانی‌مدت به‌جای بگذارد.

پس انداز منظم

با استفاده از این استراتژی به دلیل اینکه باید به طور منظم روی یک دارایی سرمایه‌گذاری کنیم، امکان پس‌انداز منظم نیز فراهم می‌شود. موجودی پرتفوی حتی وقتی دارایی‌های فعلی آن در حال کم‌شدن است، افزایش پیدا می‌کند. بااین‌وجود، روند کاهشی طولانی‌مدت بازار می‌تواند در پرتفوی سرمایه‌گذار اثرات منفی بگذارد.

جلوگیری از خرید در زمان های نامناسب

در حقیقت زمان‌بندی در بازار کریپتو وجود ندارد که به دنبال یادگیری اصول آن باشیم. سرمایه‌گذاری در زمان‌های نامناسب ریسک بالایی به همراه دارد که می‌تواند به طور قابل‌توجهی روی ارزش پرتفوی تأثیر بگذارد. از آنجایی که پیش‌بینی روند بازار بسیار دشوار است، استراتژی خرید پله ای ارز دیجیتال باعث کاهش هزینه‌های خرید می‌شود که این موضوع به نفع سرمایه‌گذار است.

مدیریت احساسات سرمایه ‌گذار

سرمایه‌گذاری بدون مدیریت احساسات باعث می‌شود که بر اساس یک خبر و اطلاعات رسانه‌های مختلف اقدام به خرید ارز دیجیتال کنیم. این سرمایه‌گذاری کلان و یکجا ممکن است ضررهای مالی زیادی را برای ما به همراه داشته باشد. با استفاده از استراتژی DCA می‌توانیم به هنگام خرید ارز دیجیتال احساسات خود را کنترل کنیم. همچنین می‌توانیم انرژی خود را بر روی کار متمرکز کنیم و هیاهو اخبار و اطلاعات رسانه‌های مختلف درباره عملکرد کوتاه مدت بازار را حذف کنیم.

معایب استراتژی خرید پله ای

روش DCA مانند هر روش سرمایه‌گذاری دیگر دارای مزایا و معایبی است که در ادامه به بررسی چند نمونه از معایب آن می‌پردازیم:

بالا بودن هزینه تراکنش

با خرید ارز دیجیتال در مقادیر کم و در دوره زمانی‌های مختلف باید بابت هرکدام کارمزدهای مجزایی پرداخته شود. این موضوع ممکن است برای افرادی که مقدار سرمایه آنها کم است مشکل‌ساز شود. در مقابل این استراتژی مناسب افرادی است که مقدار سرمایه اولیه آنها زیاد است و مشکلی با پرداخت کارمزدها ندارند.

اولویت تخصیص دارایی

برخی از کارشناسان حوزه ارزهای دیجیتال بر این باورند که استفاده از یک استراتژی باید روی مدیریت ریسک تمرکز داشته باشد و استراتژی DCA این‌گونه نیست. استفاده از این استراتژی باعث می‌شود که سرمایه‌گذار تا رسیدن به هدف نهایی خود صبر کند. اما واقعیت این است که سرمایه‌گذار باید انعطاف‌پذیر باشد و به‌صورت دوره‌ای پورتفوی خود را برای محافظت در برابر ضرر و استفاده از فرصت‌های جدید دوباره تنظیم کند.

بازدهی پایین نسبت به زمان

استفاده از استراتژی DCA برای کاهش میزان ریسک، موجب کم‌شدن میزان بازدهی می‌شود. برای مثال اگر مقداری را زودتر سرمایه‌گذاری کنیم و بازار روند صعودی را در پیش بگیرد و در دوره زمانی‌های دیگر خرید خود را انجام دهیم، مبلغ سرمایه‌گذاری که در ابتدا انجام داده‌ایم سود بیشتری کسب می‌کند. اگر در ابتدای راه همه سرمایه خود را به خرید ارز اتریوم اختصاص می‌دادیم سود خیلی بیشتری را دریافت می‌کردیم.

پیچیدگی

نظارت بر سرمایه‌گذاری برنامه‌ریزی شده در یک افق زمانی معین یک فرآیند پیچیده است به‌خصوص اگر در پایان تفاوت آن با سرمایه‌گذاری یکجا خیلی ناچیز باشد. تحلیل و بررسی هر ارز نیازمند زمان و انرژی است و آن را نسبت به سرمایه‌گذاری یکجا خیلی پیچیده‌تر می‌کند.

چرا سرمایه گذاران از استراتژی خرید پله ای ارز دیجیتال استفاده می کنند؟

انتخاب استراتژی DCA توسط سرمایه گذاران

استراتژی DCA یک روش سرمایه‌گذاری است که هدف اصلی آن به‌حداقل‌رساندن تأثیر نوسانات هنگام سرمایه‌گذاری و خرید ارز دیجیتال است که به آن میانگین هزینه دلار یا میانگین هزینه واحد هم گفته می‌شود. سرمایه‌گذاران به‌جای خرید یکجا یک سهم، مبالغ کمتری را در فواصل زمانی مختلف و به طور منظم سرمایه‌گذاری می‌کنند تا زمانی که سرمایه آنها تمام شود. به طور معمول سرمایه‌گذارانی از این روش استفاده می‌کنند که در طول زمان مبنای هزینه خود را در یک دارایی کاهش می‌دهند. مبنای هزینه کمتر منجر به زیان کمتر برای سرمایه‌گذار می‌شود که قیمت را کاهش می‌دهد و سود بیشتری در سرمایه‌گذاری ایجاد می‌کند که قیمت در آن افزایش پیدا می‌کند.

ویژگی اصلی استراتژی DCA این است که اثرات روان‌شناسی سرمایه‌گذاران و زمان‌بندی بازار بر روی پرتفوی آنها را کم می‌کند. سرمایه‌گذار به این استراتژی پایبند می‌شود و از روی طمع یا ترس تصمیمی را نمی‌گیرد. در عوض استراتژی خرید پله ای سرمایه‌گذاران را وادار می‌کند تا روی مشارکت مقدار مشخصی پول در هر دوره تمرکز کنند و درعین‌حال قیمت هر خرید جداگانه را نادیده بگیرند.

استراتژی DCA ؛ بهترین انتخاب برای تازه کارها

استراتژی خرید پله ای یکی از کامل‌ترین روش‌ها برای سرمایه‌گذاری بلندمدت و بهترین راه برای خرید ارزهای دیجیتالی مانند بیت کوین است. به‌طورکلی هیچ فردی نمی‌تواند بگوید که دقیقاً چه زمانی برای خرید یا فروش ارز دیجیتال مناسب است، اما با کمک این استراتژی می‌توانیم بهترین عملکرد را در بازار کریپتو داشته باشیم. این استراتژی برای محافظت از دارایی‌های ما و کاهش ریسک سرمایه‌گذاری ایجاد شده‌است تا از بروز آسیب‌های جدی به سبدهای سرمایه‌گذاری ما تا حد زیادی پیشگیری شود. برای اینکه بدانیم استفاده از استراتژی DCA برای ما مناسب است یا خیر، بهتر است در مورد شرایط سرمایه‌گذاری خود فکر کرده و با یک متخصص مشاور مشورت کنیم.

آیا شما از استراتژی خرید پله ای استفاده کرده‌اید؟ آیا این روش را به دیگر سرمایه‌گذاران پیشنهاد می‌کنید؟

سوالات متداول

در این روش مقدار کل سرمایه در فواصل زمانی منظم به قسمت‌ها و بخش‌هایی با اندازه مساوی تقسیم و در ارز دیجیتال موردنظر سرمایه‌گذاری می‌شود.

با کمک این استراتژی دیگر اسیر اشتباهات رایج تصمیم‌گیری نمی‌شویم و اقدام به خریدهای بیش از حد و افراطی نمی‌کنیم و همیشه یک حاشیه امن برای ما وجود دارد.

بازده چیست؟

سود یا پاداش حاصل از هر نوع سرمایه‌گذاری، بازده نامیده می‌شود. این مفهوم نیز همانند ریسک برحسب درصد بیان شده و کیفیت آن، معمولاً بر مبنای دوره زمانی حصول، عملکرد سایر دارایی‌ها در مدت مشابه و شاخص‌های پولی، ارزیابی می‌گردد. بازدهی سرمایه‌گذاران بازار سهام، از دو طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه، حاصل می‌شود. به منظور تعیین درصد بازدهی بهینه، معیار مشخصی وجود ندارد زیرا، همانگونه که در بالا اشاره شد؛ محاسبه بازدهی مطلوب می‌تواند تابعی از افق سرمایه‌گذاری، ماهیت دارایی، ریسک، هزینه‌های معاملاتی، نرخ بهره، درصد تورم و… باشد.

به عبارت دیگر، نحوه ارزیابی بازدهی اوراق دارای درآمد ثابت با سهام موجود در بورس که سود مقرر شده‌ای برای آن‌ها وجود ندارد؛ کاملاً متفاوت است.

برای مثال اگر نرخ تورم کشور را ۲۰ درصد فرض کنیم، کسانی که در اوراق مشارکت با سود ۲۵ درصد سرمایه‌گذاری کنند؛ علاوه بر حفظ ارزش پول خود در مقابل تورم، ۵ درصد نیز بازده واقعی داشته‌اند. اما زمانی که کارشناسان مالی به ارزیابی عملکرد بازار سرمایه می‌پردازند، علاوه بر موارد فوق، معمولاً تمرکز اصلی آن‌ها بر مقایسه عملکرد بورس، با سایر بازارهای سرمایه‌گذاری نظیر ارز و طلا در مدت مشابه می‌باشد.

بازده در طرف مقابل ریسک بوده و به گونه‌ای، نتیجه تقبل ریسک است. در واقع سرمایه گذاران به منظور دست‌یابی به بازدهی معقول حاضر می‌شوند تا درصد ریسک احتمالی مشخصی را تحمل کنند. واژه بازده، الزاماً به کسب سود تعبیر نمی‌شود و این موضوع به اشتباه در ذهن برخی سرمایه گذاران نقش بسته است. مثبت یا منفی بودن بازدهی، طبیعت سرمایه‌گذاری است و سود و زیان هر دو، پاداش معاملاتی ما محسوب می‌شوند. در یک کلام می‌توان گفت، کسب بازدهی انگیزه تمام افراد از ورود به دنیای سرمایه‌گذاری است.

یازده ریسک

انواع بازده در بازار سهام

در معاملات سهام و بازار مالی، بازده به دو دسته کلی مورد انتظار و واقعی تقسیم می‌شود.

بازده مورد انتظار؛ پیش از ورود به معامله تعیین شده و بیانگر انتظارات سوددهی، از موقعیت معاملاتی مذکور است. به منظور تعیین بازده مورد انتظار خود از هر موقعیت معاملاتی سهام، باید به متدهای تحلیلی مختلف مسلط باشیم. برحسب تحلیل شرایط بنیادی و گزارشات مالی منتشره از سوی شرکت‌ها، در مورد سود تقسیمی پایان سال، سناریوهایی در نظر می‌گیریم. سپس وضعیت نموداری سهم را مفهوم افق زمانی در سرمایه گذاری بر اساس اصول و روش‌های تکنیکالی بررسی نموده و اهداف قیمتی آینده آن، مشخص خواهند شد. در نهایت بازدهی تقریبی مورد انتظار با توجه به ریسک و حجم معامله، از مجموع پتانسیل سوددهی آتی سهم محاسبه می‌شود.

بازده واقعی؛ پس از خروج و بر اساس سود قطعی کسب شده از موقعیت معاملاتی، قابل محاسبه می‌باشد. به بیان ساده، مجموع اختلاف قیمت خرید و فروش سهم، سود نقدی و بعضاً درآمد حاصل از حق تقدم‌های سهام، نشان دهنده بازده واقعی شما است. تفاوت بازده واقعی و مورد انتظار، بیانگر سطح کیفی سرمایه‌گذاری طی دوره مذکور است.

بسیاری از کارشناسان سرمایه‌گذاری توصیه می‌کنند که حین انجام محاسبات تعیین بازده مورد انتظار، رویکرد محافظه کارانه‌ای داشته باشید. زیرا موجب می‌شود که با داشتن دیدگاهی واقع بینانه، درصد خطا کاهش یافته و از شناسایی سودهای موهومی جلوگیری شود.

بازده مورد انتظار

نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی

همان‌گونه که توضیح داده شد؛ برای محاسبه بازده واقعی باید پس از فروش سهام، مجموع سود حاصل شده از این موقعیت معاملاتی را محاسبه نمایید؛ تا درصد بازده نسبت به سرمایه کل مشخص شود. در همین راستا و به منظور درک عمیق مطلب، توجه شما را به یک معامله فرضی جلب می‌کنیم:

سرمایه گذار الف با دارایی ۵۰ میلیون تومانی خود، در بازار سهام تهران مشغول فعالیت است. وی در ابتدای سال تصمیم می‌گیرد؛ با افق سرمایه‌گذاری یکساله، روی سهام شرکت ایران خودرو سرمایه‌گذاری نماید. طبق تحلیل نموداری، پیش بینی می‌شود این سهم تا پایان سال، حداقل یک رشد قیمت ۲۰ درصدی را تجربه کند. همچنین نتایج تحلیل بنیادی نشان دهنده این است که شرکت وضعیت سوددهی فوق العاده‌ای داشته و بر اساس سیاست‌های مدیریتی فعلی، تقسیم سود نقدی ۲۰۰ تومانی به ازای هر سهم در پایان سال مالی، بسیار محتمل است.

حداکثر ریسک قابل تحمل برای این سرمایه گذار در موقعیت معاملاتی مذکور، ۱۵ درصد نسبت به کل سرمایه می‌باشد. اگر نقطه ورود مد نظر، در ناحیه قیمتی ۱۰۰۰ تومانی بوده و طبق استراتژی معاملاتی در صورت افت قیمت تا محدوده ۸۰۰ تومان، سرمایه گذار با پذیرش زیان از معامله خارج شود؛ با انجام محاسبات مربوط به تعیین حجم بر اساس مدیریت سرمایه مشخص می‌شود که این شخص مجاز است حداکثر ۳۷۵۰۰ سهم از این شرکت را خریداری کند.

۵۰/۰۰۰/۰۰۰ × ۱۵% = ۷/۵۰۰/۰۰۰

۱۰۰۰ – ۸۰۰ = ۲۰۰

۷/۵۰۰/۰۰۰ ÷ ۲۰۰ = ۳۷۵۰۰

تفاوت بازده واقعی و مورد انتظار

طبق تحلیل‌ فوق و با توجه به مقادیر سود مورد انتظار ناشی از رشد قیمت و تقسیم سود نقدی سهام، مجموع بازدهی احتمالی این موقعیت معاملاتی بر اساس حجم حدوداً ۳۰ درصد می‌باشد، که نشان دهنده شرایط ایده‌آل معامله مذکور از لحاظ قوانین مدیریت سرمایه است.

۲۰۰ (سود نقدی احتمالی سهم) + ۲۰۰ (مقدار افزایش قیمت احتمالی سهم) = ۴۰۰ (مجموع بازده مورد انتظار به ازای هر سهم)

۳۷۵۰۰ × ۴۰۰ = ۱۵/۰۰۰/۰۰۰

اما پس از گذشت یک‌ سال، قیمت سهم به ۱۱۰۰ تومان می‌رسد (افزایش قیمت ۱۰ درصدی). از طرف دیگر، گزارشات مالی شرکت در سامانه کدال نیز بیان‌گر این است، که سود نقدی شرکت ایران خودرو در پایان سال مالی مذکور، صرفاً ۵۰ تومان است! پس از انجام محاسبات سود و زیان مشخص می‌شود؛ این سرمایه‌گذار مجموعاً در این معامله، ۱۱.۱درصد بازدهی کسب کرده است.

۱۰۰ (سود نقدی سهم) + ۵۰ (مقدار افزایش قیمت سهم) = ۱۵۰ (مجموع بازده واقعی به ازای هر سهم)

۳۷۵۰۰ × ۱۵۰ = ۵/۶۲۵/۰۰۰

با توجه به اختلاف قابل ملاحظه بازده واقعی و مورد انتظار (حدوداً یک سوم)، افق زمانی و مقدار ریسک معامله، به این نتیجه می‌رسیم؛ که مثال فوق موقعیت معاملاتی چندان پرسودی نبوده است! اما در این قسمت ذکر دو مورد ضروری است.

همان‌طور که خودتان می‌دانید، خرید و فروش سهام در بازار بورس شامل کارمزد ۱.۵ درصدی می‌باشد، که جهت سهولت محاسبات، از در نظر گرفتن آن چشم پوشی کردیم. نکته بعدی این است، که معمولاً فرآیند پرداخت سود نقدی سهام شرکت‌ها، به سرعت و عیناً در پایان سال انجام نمی‌شود و مسلماً طولانی‌تر شدن دوره پرداخت، تأثیر منفی بر بازدهی معاملات دارد. در نتیجه اگر موارد مذکور را نیز در نظر بگیریم؛ سرمایه گذار «الف» بازدهی واقعی کمتری خواهد داشت. چنین نتایج معاملاتی، می‌تواند ناشی از پیش بینی‌های بسیار خوشبینانه، ضعف روش تحلیل یا استراتژی معاملاتی، ریسک‌های سیستماتیک و… باشد. بسیاری از این عوامل، به مرور زمان و پس از کسب تجربه سرمایه‌گذاری در بازار، قابل اصلاح و اجتناب خواهند بود. در واقع کسب بازدهی مناسب تا حد زیادی، نتیجه مهارت شما در معامله‌گری است، زیرا توانسته‌اید موقعیت‌های معاملاتی خود را در تمام مراحل، از لحظه ورود تا خروج به گونه‌ای مدیریت کنید، که بهترین نتیجه ممکن حاصل شود.

تا اینجا سعی شد، مفاهیم ریسک و بازده در بازار سهام و جزئیات مربوط به آن‌ها شرح داده شوند. در مطالب آتی، رابطه ریسک و بازده و نسبت‌های کاربردی در مدیریت سرمایه را توضیح خواهیم داد.

تعریف بازدهی نسبی به زبان ساده و دلایل اهمیت آن

تعریف بازدهی نسبی به زبان ساده و دلایل اهمیت آن

در هر حوزه ای هدف اصلی سرمایه گذاری، کسب سود است. بازده نسبی یکی مهم ترین معیارها در این حوزه می باشد. لازمه شروع سرمایه گذاری، آشنایی با انواع سود، بازده، نحوه دریافت آن و. است. در این مقاله با مفهوم بازده نسبی و اهمیت آن آشنا خواهیم شد.

بازده نسبی به بازدهی اطلاق می‌شود که توسط یک دارایی در یک دوره زمانی خاص در مقایسه با یک معیار ایجاد می شود. این بازده به طور کلی هنگام بررسی عملکرد یک مدیر صندوق سرمایه گذاری مشترک استفاده می‌شود. از آنجایی که هزینه های مدیریت توسط سرمایه گذاران صندوق های مشترک پرداخت می شود، آنها پیش بینی می کنند که یک مدیر بازدهی بهتری نسبت به شاخص معیار ارائه دهد.

قبل از شروع بحث درباره این بازده لازم دانستیم که نکات مهم آن را به صورت کلیدی شرح دهیم:

    • بازده نسبی بازدهی است که دارایی یا سرمایه گذاری در یک دوره زمانی در مقایسه با یک معیار (مثلاً یک شاخص) به دست می‌آورد.
    • این بازده مهم است. زیرا روشی برای اندازه گیری عملکرد وجوه تحت مدیریت فعال است که باید بازدهی بیشتر از بازار کسب کند.
    • مشابه آلفا، این بازده تفاوت بین بازده سرمایه گذاری و بازده یک معیار است.
    • در مقابل، بازده مطلق رقمی است که به صورت مجزا گزارش می شود و به بازده معیار ارجاع نمی شود.

    بازده نسبی چیست؟

    سود و زیان در نرم افزار حسابداری

    بازده نسبی معیاری است که در سرمایه گذاری استفاده می‌شود که بازده یک دارایی یا هر سبد سرمایه گذاری دیگری را در یک دوره زمانی خاص نسبت به یک معیار نظری تخمین می‌زند. این بازده به عنوان تفاوت بین بازده مطلق به دست آمده توسط دارایی یا سبد سرمایه گذاری و بازده به دست آمده توسط معیار محاسبه می‌شود.

    از نظر ریاضی، این بازده را می توان به صورت بیان کرد:

    بازده نسبی= بازده مطلق دارایی – بازده مطلق معیار، بازده مطلق = (ارزش فعلی سرمایه گذاری – ارزش اصلی سرمایه گذاری) / ارزش اصلی سرمایه گذاری

    بنابراین، مقدار مثبت این بازده نشان دهنده عملکرد بهتر دارایی یا سبد سرمایه گذاری نسبت به معیار است و برعکس، ارزش منفی این بازده نشان دهنده عملکرد ضعیف دارایی یا سبد سرمایه گذاری در مقایسه با معیار است.

    بازده نسبی چگونه کار می‌کند؟

    یک معیار مفید برای ارزیابی عملکرد وجوه دارای مدیریت فعال و غیرفعال، بازده نسبی است. در حالی که هدف اصلی مدیریت فعال پورتفولیو به حداکثر رساندن این بازده می‌باشد. هدف مدیریت منفعل پورتفولیو به دست آوردن این بازده است که تا حد امکان نزدیک به صفر باشد. بنابراین، این بازده را می توان برای ارزیابی دقیق عملکرد مدیر پورتفولیو استفاده کرد. اغلب برای ارزیابی موفقیت مدیران صندوق های مشترک استفاده می شود. همچین از این بازده معمولا به عنوان ابزاری برای ارزیابی عملکرد سرمایه گذاری های مختلف در مقایسه با معیارهای پذیرفته شده استفاده می شود.

    بازده نسبی چگونه محاسبه می شود

    سود و زیان در نرم افزار حسابداری پیمانکاری

    محاسبه بازده نسبی یک فرآیند بسیار ساده و البته پر زحمت است. با کم کردن بازده یک معیار از بازده سرمایه گذاری بدست می آید. به این ترتیب، ابتدا باید معیار تعیین شود. این معیار می تواند به یک دارایی مشابه، کل شاخص سهام یا هر چیزی در بین انتخاب یک معیار مناسب اشاره داشته باشد که سرمایه گذار تنها مسئول انتخاب معیار مناسب است. برای محاسبه این بازده سرمایه گذاری مراحل زیر باید دنبال شود:

      • تعیین بازده مطلق: بازده مطلق، بازدهی است که توسط سرمایه گذاری خاص در یک دوره زمانی خاص ایجاد می شود.
      • تعیین بازده معیار: پس از انتخاب یک معیار مناسب، سرمایه‌گذار می ‌تواند بازده معیار را با محاسبه بازده سرمایه‌گذاری‌های مشابه (معیارشده) یا با مطالعه شاخص سهام اولیه محاسبه کند.
      • کم کردن بازده معیار از بازده مطلق: از تفریق این دو، بازده نسبی به دست می آید.

      مثالی از محاسبه بازده نسبی

      نحوه محاسبه این بازده را می توان با کمک یک مثال ساده بهتر نشان داد. فرض کنید، صندوق سرمایه گذاری مشترک M1 در یک بازه زمانی خاص 12 درصد بازدهی داشته باشد. چنین بازدهی ممکن است سودآور یا حتی نسبتاً زیاد به نظر برسد، به خصوص وقتی به تنهایی در نظر گرفته شود. با این حال، با توجه به اینکه شاخص معیار MB در بازه زمانی مشابه 20٪ است، بازده نسبی M1 خواهد بود (12٪ - 20٪) = 8٪-. این مقدار منفی این بازده می تواند تصمیمات سرمایه گذاری را از صندوق M1 دور کند. برای درک بهتر به مثال دیگری پرداخته ایم. فرض کنیم یک سرمایه گذاری اولیه 1000 دلاری در پورتفولیوی سرمایه گذاری P1 به 1500 دلار در یک دوره سه ساله افزایش می یابد. با فرض اینکه سبد معیار PB به ارزش 1000 دلار در مدت مشابه به 1200 دلار افزایش یافته است، می توانیم کسرهای زیر را انجام دهیم.

      بازده مطلق P1= (1500 دلار - 1000 دلار) / 1000 دلار = 50٪ بازده مطلق PB= (1200 دلار - 1000 دلار) / 1000 دلار = 20٪ بازده نسبی = 50٪ - 20٪ = 30٪.

      بنابراین بازدهی نسبی، پرتفوی سرمایه گذاری P1 در یک دوره سه ساله، 30٪ است. این را می توان به صورت سالانه با تقسیم بازدهی نسبی بر تعداد سال بیان کرد. در این مثال، بازده نسبی 30٪ / 3 سال = 10٪ در سال خواهد بود. شکی نیست که تصمیمات سرمایه‌گذاری به نفع پرتفوی P1 است، هرچند مشمول محدودیت ریسک است.

      بازده نسبی در مقابل بازده مطلق

      بازده نسبی در مقابل بازده مطلق

      چندین تفاوت بین بازده نسبی و مطلق وجود دارد. برخی از این تفاوت ها در زیر ذکر شده است.

        • در حالی که با بررسی اسناد سهام و صندوق های مشترک و انجام محاسبات ساده می توان مقادیر بازده مطلق را کاملاً راحت تعیین کرد، محاسبه بازدهی نسبی فرآیند بسیار پر زحمت تری است.
        • فرآیند محاسبه بازده نسبی از این جهت انعطاف‌پذیر است که به سرمایه‌گذار اجازه می‌دهد معیار خود را انتخاب کند. از سوی دیگر، فرآیند محاسبه بازده مطلق این واقعیت را که سرمایه گذاران می توانند انتخاب داشته باشند، کاملا نادیده می گیرد.
        • این بازده در مقایسه با بازده مطلق به سرمایه گذاران بینش عمیق تری نسبت به عملکرد هر سرمایه گذاری ارائه می دهد. برخلاف بازده مطلق، بازدهی نسبی، مقایسه ای را با یک معیار ارائه می دهد. علاوه بر این، در مواردی که از نرخ تورم به عنوان معیار استفاده می‌شود، بازده نسبی بینشی از رشد آنی پول در اختیار سرمایه‌گذار قرار می‌دهد.

        مزایا استفاده از بازده نسبی

        مزایا استفاده از بازده نسبی

          • استفاده از این بازده در هر دو بازار نزولی و صعودی می‌تواند عملکرد و بازدهی یک صندوق را اندازه گیری کند.
          • کمک به شناسایی آن دسته از وجوهی که بازدهی بهتری نسبت به شاخص دارند
          • کمک به تصمیم گیری به مدیران مفهوم افق زمانی در سرمایه گذاری صندوق‌های سرمایه‌گذاری
          • روندهای بازار صعودی و نزولی را در نظر می‌گیرد
          • برای تعیین بازدهی، افق زمانی بلندمدتی را در نظر می‌گیرد

          عوامل موثر بر بازده نسبی

          1.هزینه‌ تراکنش‌ها

          هزینه تراکنش‌ها بر بازده نسبی صندوق‌های سرمایه‌گذاری تأثیر می‌گذارد. هر چه این هزینه پایین‌تر باشد، این بازده افزایش می‌یابد.

          شاید این مقاله نیز برای شما مفید باشد: مالیات

          2.بازده کل

          یک سرمایه‌گذار می‌تواند برای محاسبه بهتر بازده نسبی، از بازده کل استفاده کند. بازده کل، توزیع‌های صندوق را هنگام محاسبه بازدهی نسبی در نظر می‌گیرد. بنابراین می توان گفت در افزایش بازدهی نسبی بسیار مؤثر است.

          3.کارمزد معاملات

          هر سال کارمزد صندوق به طور جمعی توسط سهام‌داران صندوق پرداخت می شود. شرکت ‌های سرمایه‌گذاری هنگام محاسبه ارزش خالص دارایی خود، کارمزد صندوق را به عنوان بدهی ثبت می‌کنند. بنابراین می ‌توان گفت که کارمزد صندوق بر ارزش خالص دارایی صندوق که بازده نسبی بر اساس آن محاسبه می‌شود، تأثیر می‌گذارد.

          سخن آخر

          در این مقاله به مفهوم بازده نسبی و مزایا و نحوه محاسبه آن پرداختیم. همان طور که می دانیم یکی از بهترین راهکارها برای محاسبه دقیق میزان بازدهی دارایی‌ها و پروژه‌های سرمایه‌گذاری، استفاده از نرم افزار حسابداری است. نرم افزار حسابداری کاوش فردا به شما کمک می‌کند تا علاوه بر مدیریت دارایی‌ها، سود و زیان هر یک از پروژه‌ها را به صورت دقیق محاسبه کنید.

          استراتژی معاملاتی چیست؟ نحوه انتخاب یک استراتژی موفق

          استراتژی معاملاتی موفق

          تبدیل‌ شدن به یک معامله‌گر موفق هدف همه سرمایه‌گذاران در بازار سرمایه است. این که پول شما از طریق سرمایه‌گذاری‌هایی که انجام می‌دهید موجب کسب درآمد شود، بسیار جذاب است اما بازار بورس مانند هر نوع سرمایه‌گذاری دیگر همان‌طور که از ظرفیت رشد و کسب سود برخوردار است؛ احتمال شکست نیز در آن وجود دارد و می‌تواند ضررهای سنگینی را در پی داشته باشد. راهکارهای مختلفی برای کنترل ریسک و ضرر و همچنین افزایش سودآوری در بازار بورس وجود دارد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به داشتن استراتژی معاملاتی اشاره کرد. در این مقاله سعی بر آن است که بگوییم چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق ایجاد کنیم؟

          استراتژی معاملاتی چیست؟

          استراتژی در لغت به معنای تعیین هدف و راهبری است. در بازار بورس و بازارهای مالی دیگر، سرمایه‌گذاران نیاز به استراتژی مالی دارند. اما منظور از استراتژی معاملاتی چیست؟ منظور از این اصطلاح این است که سرمایه‌گذاران باید بدانند سرمایه خود را در کجا، چه وقت و به چه میزانی هزینه کنند تا بازدهی مثبتی نصیب‌شان شود. تعیین استراتژی به آسانی تعریف معنای آن نیست. سرمایه‌گذار باید بازار را بشناسد، از اوضاع اقتصادی کشور با خبر باشد، بتواند آینده را پیشبینی کند و در نهایت بهترین تصمیم را بگیرد. برای تعیین استراتژی معاملاتی، معمولا از روش‌های تکنیکال یا بنیادی یا ترکیبی از هر دو استفاده می‌شود. با استفاده از این روش‌ها سرمایه‌گذار می‌تواند روند بازار را تشخیص دهد و در مورد زمان مناسب ورود و خروج، حجم سرمایه، افق زمانی، انتخاب صنایع و شرکت‌ها و … تصمیم بگیرد.

          بهترین استراتژی معاملاتی برای کسب سود بیشتر

          همانطور که توضیح داده شد، به ازای هر معامله‌گر، یک استراتژی معاملاتی وجود دارد. به عبارت دیگر تعیین استراتژی معاملاتی، به میزان سرمایه، ریسک‌پذیری معامله‌گر، اتفاقات بازار و … بستگی دارد. بهترین استراتژی معاملاتی، شخصی‌ترین استراتژی معاملاتی است. یعنی برنامه‌ای که برای شخص معامله‌گر تبیین شده باشد. از طرف دیگر داشتن افق زمانی، شناخت ریسک‌های بازار، انتخاب زمان ورود و خروج به سهام، متنوع‌سازی سبد سرمایه‌گذاری، خرید صندوق‌های سرمایه‌گذاری و … مفهوم افق زمانی در سرمایه گذاری از جمله مواردی است که در تبیین استراتژی معاملاتی برای کسب سود بیشتر می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد.

          چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق طراحی کنیم؟

          یک معامله‌گر حرفه‌ای برای تغییرات و رفتارهای بازار، برنامه مشخص و از پیش تعیین‌شده‌ای دارد و هر رفتار غیر قابل ‌پیش‌بینی آن را مدیریت می‌کند. به زبان ساده می‌توان گفت استراتژی‌های معاملاتی مجموعه قوانینی هستند که بر روش کلی معامله‌گر در هنگام معامله در بازارهای مالی نظارت دارد و معامله‌گر از طریق آن به خرید و فروش سهام می‌پردازد.

          یک معامله‌گر تنها با داشتن استراتژی معاملاتی قادر به حفظ سرمایه خود خواهد بود. در غیر این صورت ممکن است به دلیل هیجانی بودن جو بازار، کل سرمایه خود را از دست دهد. بنابراین داشتن یک استراتژی مدون و مکتوب به تمام فعالیت‌های معامله‌گر نظم می‌دهد. این مهم از تأثیر هر عامل منفی بر روحیه سرمایه‌گذار جلوگیری کرده و به او کمک می‌کند تا با اتکا به استراتژی شخصی خود به معامله بپردازد و دچار احساساتی چون ترس، طمع، خشم و… نشود.

          نقش استراتژی معاملاتی در موفقیت معامله گران

          بارها گفته شده که بازار بورس بازار پرریسکی است. به این معنی که ممکن است نه تنها سرمایه شما آورده مثبتی نداشته باشد، بلکه اصل ان هم مورد تهدید واقع شود. معامله‌گرانی می‌توانند در بازار پرنوسان امروز از سرمایه خود محافظت کرده و در قدم بعدی سود کسب کننده که استراتژی معاملاتی داشته باشند. نقش استراتژی معاملاتی در موفقیت معامله گران این است که باعث می‌شود با شناخت همه جوانب، بهترین تصمیم را بگیرند و در مسیری قدم بردارند که مناسب آن‌ها است. بدون استراتژی معاملاتی مناسب، نمی‌توان در بازار بورس به موفقیت دست یافت و این موفقیت را حفظ کرد. حتی در مواردی، امکان از بین رفتن اصل سرمایه نیز وجود دارد. بنابراین سرمایه‌گذاران باید دانش و مهارت لازم برای تعیین استراتژی را به دست آورند یا از روش‌های سرمایه‌گذاری غیر مستقیم استفاده کنند.

          انواع استراتژی‌های معاملاتی

          استراتژی‌های معاملاتی بسیار زیاد هستند و تنوع بالایی دارد به طوری که می‌توان ادعا کرد که به ازای هر شخص فعال در بازار سرمایه، یک استراتژی معاملاتی وجود دارد. چرا که اساسا استراتژی معاملاتی سلیقه‌ای است و بر مبنای تشخیص هر سرمایه‌گذار طراحی می‌شود.

          اما به صورت کلی برای استراتژی معاملاتی می‌توان دو روش تحلیلی در نظر گرفت که این دو روش شامل تحلیل تکنیکال یا نموداری و تحلیل فاندمنتال یا بنیادی می‌شوند. البته هیچ کدام از استراتژی‌های معاملاتی در بازار سرمایه بر دیگری ارجحیت ندارند و در اصل ترکیب این دو استراتژی است که می‌تواند به کسب سود و موفقیت در معامله منتهی شود. در زیر چهار مورد از رایج‌ترین استراتژی‌های معاملاتی که بر اساس نمودارهای تکنیکال صورت می‌گیرد را شرح داده‌ایم.

          1. معاملات روزانه: در معاملات روزانه، موقعیت‌های خرید در همان روز بسته می‌شوند. معمولا این نوع استراتژی معاملاتی توسط تریدرهای حرفه‌ای یا بازارسازان انجام می‌شود.
          2. معاملات موقعیت: در معاملات موقعیت از نمودارهای بلندمدت (روزانه تا ماهانه) و ترکیب آن‌ها با روش‌های دیگر برای تعیین روند فعلی بازار استفاده می‌شود.
          3. معاملات نوسانات: معمولا با شکسته شدن روند، معامله‌گران نوسان‌گیر وارد بازی می‌شوند و با شروع نوسان قیمت، خرید یا فروش می‌کنند.
          4. معاملات اسکالپینگ: اسکالپ تریدینگ یا اسکالپینگ یکی از استراتژی‌هایی معاملاتی زود بازده است و تریدرهای فعال از این روش استفاده می‌کنند. در این استراتژی اختلاف کارمزدهای خرید و فروش شناسایی و بررسی می‌شوند.

          در چیدن استراتژی بر اساس تحلیل فندامنتال نیز چند اصل اساسی باید در نظر گرفته شود که عبارتند از: صورت مالی، ترازنامه، صورت درآمد، گزارش گردش پول نقد. گفتنی است که این اطلاعات را در رابطه با شرکت مورد نظر خود می‌توانید در سایت کدال مشاهده کنید.

          مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق

          مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق به ‌صورت زیر است:

          ۱/ ایجاد یک چارچوب ذهنی حرفه‌ای

          تفاوت میان سرمایه‌گذاران موفق با سایرین علاوه بر آموزش سرمایه گذاری در بورس و استفاده از تحلیل و … خارج از فضای بازار دقیقاً در ذهن سرمایه‌گذار است. برای موفقیت در معامله‌گری در هر بازاری باید بتوان عواطف و احساسات (ترس، طمع، غرور، خشم و…) خود را شناخت. عقایدی که بر نحوه معاملات ما تأثیر می‌گذارند را شناسایی کرد و با اصلاح آن، یک چارچوب ذهنی حرفه‌ای ساخت. به‌ کارگیری عوامل روان‌ شناختی می‌تواند کمک مؤثری در اتخاذ نوع استراتژی معاملاتی داشته باشد.

          ۲/ انتخاب سبک معاملاتی بر اساس چارچوب زمانی

          یکی از مراحل تدوین استراتژی معاملاتی، انتخاب بازه زمانی مناسب است. بازه زمانی مورد نظر سرمایه‌گذار برای سرمایه‌گذاری منجر به ایجاد انواع مختلفی از سبک‌های معاملاتی می‌شود. برخی از سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند در بازه‌های زمانی کوتاه ‌مدت، برخی بازه زمانی میان ‌مدت و برخی در بازه زمانی بلند مدت فعالیت کنند. بنابراین می‌بایست سرمایه‌گذاران با تسلط بر عواطف و احساسات خود، به اتخاذ سبک معاملاتی خاص بپردازند. به ‌عنوان ‌مثال اگر معامله در بازار بورس به ‌عنوان شغل دوم یک فرد است، قطعاً نمی‌تواند چارت را دائم بررسی کند. در این صورت بهتر است استراتژی خود را در بازه های زمانی بزرگ‌تر تعیین کند. از آنجایی ‌که یک استراتژی در دو بازه زمانی نتایج متفاوتی خواهد داشت، اهمیت بازه زمانی و انتخاب سبک معاملاتی برای سرمایه‌گذاران مشخص‌تر می‌شود.

          ۳/ توانایی یافتن شاخص‌های مناسب جهت شناسایی یک روند

          توانایی تشخیص معیارهای شروع یک روند نزولی یا صعودی معمولاً دشوار است و سرمایه‌گذاران تنها با به‌ کارگیری ابزاری نظیر تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال قادر به انجام آن هستند. لذا با کسب مهارت در این زمینه می‌توان تشکیل و شروع روند در بازار را تشخیص داد. به‌ عنوان ‌مثال در تحلیل تکنیکال برای شروع روند صعودی، سقف‌ها بالاتر و کف‌ها بالاتر و در روند نزولی سقف‌ها پایین‌تر و کف‌ها پایین‌تر می‌شود.

          به ‌طور کلی دیدگاه سرمایه‌گذاران مبنی بر این‌ که یک روند غالب در بازار وجود دارد، موجب ایجاد نظم در معاملات شده و همین امر منجر به شکل‌گیری معاملات موفق‌تری در بازار می‌شود. مشخص بودن حداقل دو نکته روند کلی بازار و صعودی و نزولی بودن آن.

          ۴/ بررسی نقاط ورود و خروج یک سهم

          تعیین نقطه ورود و خروج مناسب از سهم (زمان مناسب خرید و فروش سهم) در سودآوری معاملات بسیار مؤثر است. برای تعیین قیمت خرید و فروش یک سهم، داشتن برنامه یا استراتژی معاملاتی ضروری است. هر چقدر هم که یک سهم ارزنده باشد، ورود و خروج از سهم باید بر اساس استراتژی معاملاتی تعیین شود، قیمت مناسب آن بررسی شده و سپس برای ورود یا خروج آن تصمیم گرفت. به‌ عنوان‌ مثال یک تحلیل‌گر تکنیکالی را در نظر بگیرید که بر اساس حرکت قیمت سهم در یک کانال صعودی اقدام به خرید و فروش می‌کند. این تحلیل‌گر زمانی که قیمت سهم به کف کانال یا همان سطح حمایتی سهم برخورد کند، سهم را می‌خرد.

          به نظر می‌رسد تعیین یک نقطه مناسب برای خرید سهم نباید صرفاً با تحلیل تکنیکال صورت بگیرد و در کنار آن باید روند حرکتی سهم و رفتار خریداران و فروشندگان نیز در نظر گرفته شود تا تأییدی برای خرید صحیح سهم باشد. هم‌چنین برای تعیین قیمت فروش هم می‌توان از مقاومت‌های استاتیک و داینامیک در بازار استفاده کرد. یعنی هنگام رویارویی با یک مقاومت، شرایط عرضه سهم توسط فروشندگان بررسی شود تا بتوان تصمیم درست اتخاذ کرد. عده‌ای از سرمایه‌گذاران هم برای کسب حداکثر سود و از طرفی کاهش میزان ریسک، از فروش پله‌ای و عده‌ای هم از تکنیک تریل کردن استفاده می‌کنند.

          ۵/ تعیین از پیش تعیین شده حد سود و ضرر

          این مرحله وابسته به مرحله نقطه ورود و خروج از سهم است. حد سود به محدوده‌ای از قیمت گفته می‌شود که سرمایه‌گذار بر اساس تحلیلی که بر روی سهم انجام می‌دهد آن محدوده را برای ذخیره سود و خروج از سهم مناسب پیش‌بینی می‌کند. چنانچه قیمت سهم بر خلاف تحلیل و پیش‌بینی‌های معامله‌گر محقق شده و قیمت کاهش پیدا کند. محدوده قیمتی را که معامله‌گر برای خروج از سهم پیش‌بینی کرده را حد ضرر می‌گویند. با تعیین میزان ریسک سرمایه‌گذاری، سرمایه‌گذار باید با رسیدن به حد ضرر یا حد سود تصمیم درستی گرفته و این موضوع را از قبل به ‌صورت مکتوب تعیین کرده باشد.

          ۶/ آزمودن استراتژی معاملاتی و تحلیل بازخورد آن

          در این مرحله باید قبل از ورود به بازار، استراتژی معاملاتی تست شود. در میان اغلب پلتفرم‌های تحلیلی، نرم‌افزارهایی به نام آزمونگر (tester) وجود دارد که به ‌واسطه آن می‌توان عملکرد استراتژی معاملاتی را در گذشته آزمایش کرد. به این صورت که می‌توان به عقب برگشته و یک‌بار شمع را در یک‌زمان حرکت داد. هنگامی‌که نمودار به سمت یک شمع در یک‌ زمان حرکت می‌کند، می‌توان قوانین سیستم معاملاتی خود را دنبال کرده و معاملات را طبق آن انجام داد تا نتیجه حاصل‌شده از آن را مشاهده کرد.

          ۷/ تعهد به استراتژی معاملاتی

          پس از طراحی یا انتخاب استراتژی معاملاتی، اعتماد و اعتقاد به آن نکته حائز اهمیتی است. اجتناب از اخبار و شایعات از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و همواره باید به یاد داشت که سرمایه‌گذاری که سیستم معاملاتی پیچیده‌تری دارد موفق نمی‌شود بلکه کسی موفق خواهد بود که به استراتژی معاملاتی خود پایبندتر باشد. توجه کنید که استراتژی شما دارای چارچوب، قوانین و منطق مشخصی بوده و احساسات هیچ جایگاهی در استراتژی ندارد. بنابراین کاملاً گوش به فرمان استراتژی خود باشید.

          سخن آخر

          تدوین یک استراتژی معاملاتی مطلوب در بازار سرمایه باید برای هر سرمایه‌گذار به ‌عنوان اولویتی مهم و اساسی باشد. بدون داشتن یک استراتژی معاملاتی شخصی، سرمایه‌گذار تحت تأثیر جو منفی بازار و تقلید از استراتژی معاملاتی سرمایه‌گذاران دیگر قرار گرفته و دچار سردرگمی و شکست در بازار سرمایه می‌شود. با توجه به روحیات افراد متفاوت پیروی از هر استراتژی معاملاتی روش صحیحی نیست چرا که ممکن است یک استراتژی معاملاتی برای یک فرد مناسب و برای فرد دیگر نامناسب باشد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.