اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟


حتما بخوانید: ماموریت مدیریت منابع انسانی واقعا چیست؟

برنامه ریزی استراتژیک چیست ؟ و مراحل تدوین برنامه استراتژیک

برنامه ریزی استراتژیک چیست ؟ شاید این نخستین پرسشی باشد که پس از شنیدن «برنامه ریزی استراتژیک» در ذهن ما شکل بگیرد. در واقع یکی از نقاط مشترک شرکت‌های موفق و پیشرو همین نکته است. شرکتی که برای آینده‌ی خود برنامه داشته باشد و هدف تعیین کند و گام‌های رسیدن به اهداف خود را به صورت حساب شده تعیین و تدوین نماید، بی شک به اهداف خود خواهد رسید. ما در این نوشته‌ی کوتاه، برنامه ریزی استراتژیک را تعریف می‌کنیم و برخی از ابعاد تصمیمات استراتژیک را بیان خواهیم کرد.

موفقیت بلندمدت شرکت‌ها وظیفه کانونی «مدیریت استراتژیک» است. این وظیفه را می‌توان به سه بخش «برنامه ریزی استراتژیک»، «پیاده سازی استراتژیک» و «کنترل استراتژیک» تفکیک کرد. برنامه ریزی استراتژیک زیربنای اصلی دو بخش دیگر است که در این نوشته تلاش خواهیم کرد به این موضوع بپردازیم.

برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

برنامه‌ریزی استراتژیک یک فعالیت مدیریتی در سازمان‌ها می‌باشد که برای تعیین موارد مختلفی استفاده می‌شود. این موارد عبارتند است: تعیین اولویت‌ها، تمرکز منابع و انرژی، اطمینان یافتن از اینکه کارکنان و سهام‌داران در جهت اهداف حرکت می‌کنند، تعیین توافق‌نامه‌ای پیرامون نتایج و خروجی‌ها، و ارزیابی و تنظیم حرکت سازمان در مناسب‌ترین جهت ممکن، برای تطابق یافتن با تغییرات محیطی.

از منظر دیگر، می‌توان گفت که برنامه‌ریزی استراتژیک یک تلاش منظم و مستمر است که زیرساخت‌های تصمیم‌گیری و اجرا را در سازمان شکل می‌دهد. این تلاش سبب می‌شود تا مشخص کنیم که سازمان چی هست، چه چیزی را ارائه می‌کند، چرا این محصول را ارائه می‌دهد و برای چه کسی ارائه می‌کند.

همانطور که در بالا هم به اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ آن اشاره شد، برنامه ریزی استراتژیک به موفقیت بلندمدت سازمان توجه دارد. بنابراین تمرکز آن بر آینده است، به عبارتی در این مرحله تلاش می‌شود تا آینده سازمان ترسیم شود.

اینکه سازمان در حال حاضر کجا قرار دارد، کدام بخش از مشتریان مورد هدف قرار داده است و در آینده بازار به چه شکلی خواهد بود، سازمان می‌خواهد به کدام سمت حرکت کند و کدام مشتریان را مورد هدف قرار دهد.

استراتژی تعریف های زیادی دارد، اما به صورت کلی، در بر گیرنده ی تعیین اهداف، مشخص نمودن فعالیت های لازم جهت رسیدن به اهداف، و بسیج منابع برای انجام فعالیت ها است.

برنامه استراتژیک چیست؟

برنامه استراتژیک، سندی است که در آن اهداف سازمان، فعالیت‌های مورد نیاز جهت رسیدن به اهداف و همچنین تمامی عناصر حیاتی مشخص شده در طول برنامه ریزی را در بر می‌گیرد.

به عبارتی این سند، نقشه راهی است که نشان می‌دهد شرکت یا سازمان باید چه مسیری را طی کند تا به اهداف بلندمدت خود برسد. این سند می‌تواند از یک صفحه تا یک کتابچه جامع باشد، که اندازه و حجم آن به بزرگی سازمان و پیچیدگی‌های محیطی آن بستگی دارد.

فرایند توسعه یک برنامه استراتژیک به مدیر و تیمش کمک می‌کند تا در هر لحظه بتوانند مسیر خود را بسنجند. اینکه کجا بوده‌اند؟ کجا می‌خواهند بروند؟ و چگونه می‌خواهند بروند؟

در این بخش به صورت خلاصه 7 بخش اصلی یک برنامه استراتژیک را شرح می‌دهیم:

بیانیه چشم انداز سازمان

بیانیه چشم انداز یک سازمان، یک بیانیه ایده‌آل گرایانه برای سازمان است، اینکه سازمان می‌خواهد در آینده کجا باشد. «آینده» معمولا بین 3 تا 5 سال در نظر گرفته می‌شود، اما می‌تواند از این مقدار بیشتر هم در نظر گرفته شود.
چشم انداز مسیر کلی شرکت یا سازمان را مشخص می‌کند، اینکه هدف اصلی سازمان چیست و هر بخش برای رسیدن به آن در کدام جهت حرکت کند. یک بیانیه چشم انداز، «چه» و«چرا»ی هر فعالیت که در سازمان انجام می‌شود را توضیح می‌دهد.

ذکر این نکته ضروری است که چشم انداز نباید خیلی رویایی و غیرمنطقی باشد، به عبارتی باید در تدوین چشم انداز در نظر داشته باشیم که اهداف تعیین شده دست یافتنی باشند.

بیانیه ماموریت سازمان

بیانیه چشم انداز سازمان بیان می‌کند که در آینده کجا می‌خواهیم باشیم، این در حالی است که بیانیه ماموریت سازمان بیان می‌کند که چه باید بکنیم، برای چه کسی و چگونه.

تمرکز بر روی ماموریت سازمان، سبب می‌شود که هر روز در جهت چشم انداز خود حرکت کنیم. بیانیه ماموریت می‌تواند گستره انتخاب‌های ما را باریک کرده و یا گسترش دهد.

همچنین این نکته را در نظر داشته باشیم که می‌توان چشم انداز و ماموریت را با هم ترکیب کرد و هر دو را در یک بیانیه آورد.

ارزش های اصلی (هسته ای)

ارزش های اصلی یک کسب و کار، اعتقادها و رفتارهای آن کسب و کار را شرح می‌دهد. این موارد شامل چیزهایی است که ما در کسب و کار و یا سازمان خود به آن اعتقاد داریم و ما را قادر می‌سازند که در مسیر ماموریت و چشم انداز خود گام برداریم.

تحلیل SWOT

SWOT یک نوع تحلیل درونی و بیرونی کسب و کار است که بر اساس نقاط قوت و ضعف (عوامل درونی) و فرصت‌ها و تهدید‌ها (عوامل بیرونی) تدوین می‌شود. این تحلیل مشخص می‌کند که امروز کجا ایستاده‌ایم و بر اساس آن می‌توانیم تصمیم بگیریم که بر روی چه چیزی تمرکز کنیم تا به اهداف خود برسیم.

اهداف بلندمدت

اهداف بلندمدت متشکل از سه تا پنج جمله یا ردیف است که یک سطح پایین تر از چشم انداز را بیان می‌کند. به عبارتی این اهداف خرد شده‌ی چشم انداز شرکت است. این اهداف توضیح می‌دهد که برنامه ما برای محقق ساختن چشم انداز چیست.

اهداف سالیانه

هر یک از اهداف بلندمدت را می‌توان به تعداد کمی اهداف سالیانه (سه تا پنج هدف سالیانه) شکست. که تحقق این مجموعه، سبب تحقق یافتن اهداف بلندمدت خواهد شد.

اهداف سالیانه باید اسمارت (SMART) باشند، به عبارتی: مشخص (Specific)، قابل اندازه‌گیری (Measurable)، دست یافتنی (Achievable)، واقعی (Realistic)، مبتنی بر زمان (Time-Based).

برنامه‌های عملیاتی

هر یک اهداف سالیانه باید یک برنامه عملیاتی داشته باشد. در برنامه عملیاتی با جزئیات مشخص می‌شود که برای دست یابی به هر یک چه کارهایی را باید انجام دهیم.

چرا به استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک نیازمندیم؟

استراتژی، نقشه‌ی راه یک کسب و کار است. سمت و سوی حرکت سازمان را مشخص می کند. یک سازمان موفق، برای ادامه‌ی فعالیت های خود باید یک برنامه مدون استراتژیک داشته باشد.

برخی از ابعاد تصمیمات استراتژیک به شرح زیر می باشد:

مسائل استراتژیک به تصمیمات مدیریت عالی نیاز دارند.

استراتژی یک کسب و کار توسط سطوح عالی آن کسب و کار مشخص می گردد. بنابراین مسائل با ماهیت استراتژیک نیاز به تصمیمات مدیریت عالی آن ساز مان دارد.

مسائل استراتژیک مستلزم تخصیص مقادیر زیادی از منابع شرکت است.

تصمیمات استراتژیک بنا به ماهیت شان، نیازمند حجم زیادی از منابع یک سازمان همچون نیروی انسانی، دارایی هایی فیزیکی و پول هستند که می بایست از داخل و یا خارج سازمان تهیه گردد تا بتوان در راستای رسیدن به اهداف گام برداشت.

مسائل استراتژیک اثرات عمده ای بر رونق بلندمدت سازمان اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ دارند.

تصمیمات استراتژیک ظاهرا سازمان را برای مدت درازی، معمولا پنج سال، متعهد می کند. با این وجود چارچوب اثرات آن بسی فراتر از این مدت است. با تعیین یک استراتژی برای یک سازمان، تصویر ذهنی رقابت و مزیت های آن سازمان به همان سمت و سو گرایش پیدا می کند. سازمان در برخی از بازارهای با برخی ویژگی های رقابتی خاص شناخته خواهد شد. انتقال از این بازارها و محصولات یا تکنولوژی از طریق اتخاذ یک استراتژی کاملا متفاوت، پیشرفت های قبلی را به خطر می اندازد. تصمیمات استراتژیک، خوب یا بد، تاثیر بلند مدتی بر سازمان خواهد داشت.

مسائل استراتژیک آینده نگر هستند.

تصمیمات استراتژیک بر پایه پیش بینی ها و برآوردهای آینده نگری است که توسط مدیران یک سازمان صورت می گیرد. تاکید بر پیش بینی هایی است که به سازمان این امکان را می دهد تا بهترین گزینه استراتژیک را انتخاب نماید.

مسائل استراتژیک در نظر گرفتن عوامل محیط خارجی سازمان را ضروری می سازند.

همه ی کسب و کارها در یک سیستم باز قرار دارند.آنها بر وضعیت بیرونی اثر می گذارند و از آن به میزان قابل توجه و غیر قابل کنترلی اثر می پذیرند. بنابراین برای موفقیت در دستیابی به جایگاه مناسبی در وضعیت رقابتی آینده، مدیران باید نگاهشان به فراتر از محدوده ی عملیاتی کسب و کار خود باشد.

مراحل برنامه ریزی استراتژیک

مراحل برنامه ریزی استراتژیک در منابع و نوشته‌های مختلف، متفاوت است. گاهی برخی منابع هر مرحله را به چند بخش تقسیم کرده و اینگونه است که مراحل بیشتری را بیان می‌کنند. ما در این بخش سعی می‌کنیم معمول‌ترین مراحل جهت تدوین برنامه استراتژی را بیان کنیم:

مرحله نخست: تعیین جایگاه کنونی سازمان / کسب و کار

این مرحله سخت‌ترین بخش برنامه ریزی استراتژیک است، چرا که هر کسی خود را آنگونه تصور می‌کند که می‌خواهد در نظر بقیه بیاید. اما به سختی کسی را می‌توان یافت که خود را، آنگونه که هست تصویر کند.

هر کسب و کاری باید به خوبی بتواند که موقعیت کنونی خود را مشخص کند، روی کاغذ بیاورد و در رابطه با آن صحبت کند.

در این مرحله می‌توان جدول SWOT سازمان را مشخص کرد. به عبارتی پس از شناخت خود، می‌توان نقاط قوت و ضعف را شناسایی کرد.

همچنین در این مرحله، شناختی کلی در رابطه با رقبا، بازار، مشتریان به دست می‌آید. پس از آن جایگاه سازمان در این بین تعیین می‌گردد.

مرحله دوم: تدوین چشم انداز، ماموریت و ارزش‌های بنیادین

پس از آنکه وضعیت سازمان، محصول و خدمات ما در بین رقبا و بازار تعیین شد. زمان است که تعیین کنیم در 5 سال آینده کجا می‌خواهیم باشیم (تعیین چشم انداز) و برای رسیدن به آن قرار است چه محصولاتی را برای چه کسانی و چگونه تهیه کنیم (تعیین ماموریت).

در این بخش تصویر کلی کسب و کار ما برای آینده مشخص می‌گردد. تعیین ارزش‌های بنیادی در این بخش به مسیر دستیابی ما به اهدافمان چارچوب می‌بخشد. برای نمونه اگر در ارزش‌های ما احترام به محیط زیست باشد، به گونه‌ای برنامه ریزی خواهیم کرد که در تولید محصول، کمترین آسیب به محیط زیست را داشته باشیم.

مرحله سوم: تدوین اهداف بلندمدت سازمان

پس از آنکه چشم انداز و ماموریت سازمان مشخص شد. زمان آن است تا اهداف بلندمدت تعیین شود، برای تدوین اهداف بلندمدت سازمان، کافی است چشم انداز سازمان را به سه تا پنج هدف اصلی تقسیم کنیم که با تحقق هر یک، یک گام به آنچه که می‌خواهیم در اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ آینده تبدیل شویم، نزدیک شویم.

مرحله چهارم: تدوین برنامه سالانه سازمان

در این مرحله، اهداف بلند مدت را به چند هدف سالیانه تبدیل می‌کنیم. برای این کار بهتر است که تمامی مدیران بخش‌های مختلف سازمان به همراه تیم‌های کاری مشارکت داشته باشند.

تعیین اهداف سالیانه توسط مدیران و تیم‌ها این مزیت را دارد که هدف گذاری به واقعیت نزدیک‌تر خواهد بود و همچنین مشارکت را در سطح عملیاتی بالا می‌برد.

هر یک از اهداف سالیانه باید مشخص، قابل اندازه گیری، دست یافتنی، واقعی و مبتنی بر زمان باشد. همچنین برای هر یک از اهداف باید یک مسئول در نظر گرفته شود که در قبال دیرکرد و یا عدم تحقق آن پاسخگو باشد.

و در نهایت هر هدف سالیانه باید یک برنامه اجرایی مشخص و مدون داشته باشد که به راحتی مسیر تحقق آن را مشخص کرده باشد.

مرحله پنجم: بازبینی، بازبینی، بازبینی

هیچ برنامه‌ای همیشگی نیست، بنابراین همیشه باید چرخه بهبود را در نظر گرفت. برنامه استراتژیک هم از این قاعده مستثنا نیست. از طرف دیگر محیط رقابتی خارج از سازمان همواره در حال تغییر است، بنابراین بهبود برنامه استراتژیک به صورت مدوام یک اصل اساسی می‌باشد.

از سوی دیگر، چون هر برنامه استراتژیک عمری بین 3 تا 5 سال دارد. هر سازمان باید به صورت دوره‌ای برنامه استراتژیک خود اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ را به روز کند.

برای این کار می‌توان تعدادی سنجه کلیدی عملکرد (KPI) تعیین کرد، با اندازه‌گیری دوره‌ای آنها می‌توان میزان تحقق اهداف سالیانه را سنجید و در صورت مشاهده انحراف، در جهت بهبود تلاش کرد.

برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

برنامه‌ریزی راهبردی چیست؟

تصمیم‌گیری مؤثر در مواجهه با تغییرات مداوم دنیای کسب‌وکار، دغدغه‌ی بنگاه‌ها و سازمان‌های بسیاری است. مهم است که از روند تغییرات جا نمانید و همیشه به دنبال علاج واقعه پس از وقوع آن نباشید. خوب است که به جای مدیریت بحران، از اساس، مانع وقوع آن شوید. یکی از ابزارهای مطمئنی که به گرفتن تصمیم‌های کارآمد و به‌هنگام در سازمان‌ها کمک می‌کند، برنامه ریزی استراتژیک با راهبردی است. در این مقاله با اصول اولیه و مفاهیم اساسی برنامه ریزی استراتژیک آشنا می‌شوید.

اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک

برنامه‌ریزی راهبردی

مفاهیم اساسی برنامه ریزی استراتژیک شامل شناخت مزیت‌ها و خروجی‌های آن و فرا گرفتن اقدامات کلیدی برای یک برنامه ریزی استراتژیک کارآمد و پیاده‌سازی موفق آن است.
بسیاری از سازمان‌ها به جای اینکه زمان ارزشمند‌شان را صرف پیش‌بینی و آماده‌سازی برای مواجهه با تغییراتِ ناخواسته بکنند، زمان قابل توجهی را صرف واکنش به پیامدهای پس از واقعه می‌کنند. سازمان‌هایی که اقدامات محافظتی برای خود در نظر نمی‌گیرند زمان و انرژی زیادی را فقط برای عقب نماندن از دیگران هدر می‌دهند. این سازمان‌ها بیشتر توان خود را برای مقابله با مشکلات ناخواسته‌ی ناگهانی به کار می‌گیرند و در نتیجه نیروی چندانی برای پیش‌بینی و آماده‌سازی برای چالش‌های بعدی نخواهند داشت. این چرخه‌ی معیوب، سازمان‌ها را اسیر نوعی وضعیت انفعالی می‌کند.
اما امکان رهایی از این وضیعت وجود دارد؛ با به کار گیریِ فرآیندی آزموده به نام برنامه ریزی استراتژیک که جایگزینی قابل اعتماد برای مدیریت بحران است.
برنامه ریزی استراتژیک فرآیندی گام‌به‌گام است که دارای اهداف و خروجی‌هایی مشخص است و قابلیت پیاده‌سازی و ارزیابی دارد. به زبان ساده، برنامه ریزی استراتژیک فرآیندی است که امکان پیش‌بینی آینده و تجسم آن بر اساس روندهای جاری و در نتیجه امکان اثر‌گذاری بر نیروی‌های موثر در تغییر سازمان را فراهم می‌کند.
برنامه ریزی استراتژیک بر مبنای نشانگرهای قدرتمندی که محیط کسب‌وکار را پیش‌بینی می‌کنند، برنامه‌ای برای ۳ تا ۵ سال آینده ارائه و مسیر حرکت را مشخص می‌کند.

کنترل آینده

حتما بخوانید: ۵ سبک مدیریتی که همه مدیران باید بشناسند

آمارهای جمعیت‌شناختی، شاخص‌های اقتصادی، سیاست‌های دولت و پیشرفت‌های فن‌آوری برخی از شاخص‌هایی هستند که در برنامه ریزی استراتژیک مورد استفاده قرار می‌گیرند. با استفاده از این شاخص‌ها که تغییرات سبک زندگی، وضعیت اقتصادی و سیاسی را مشخص می‌کنند روندهای مهم و قابل اعتمادی آشکار می‌شوند که در برنامه‌ریزی و مدیریت تأثیرگذار هستند و کار را ساده‌تر اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ می‌کنند. این روندها ممکن است نشان‌دهنده‌ی فرصت‌ها یا تهدیدهای بالقوه و یا هر دوی آنها باشند. بررسی احتمالات و تعیین استراتژیمناسب برای مواجهه‌ با چالش‌ها، باعث می‌شود سازمان بیشترین بهره‌ را از فرصت‌ها ببرد و زیان احتمالی ناشی از تهدیدها را به کمترین میزان برساند. لُب مطلب اینکه می‌توانیم آینده را مدیریت کنیم! به عبارتی می‌توانیم انرژی و منابع موجود را به شکلی مؤثرتر مصرف و کسب‌وکارمان را به شکلی موفقیت‌آمیز هدایت ‌کنیم و همه‌ی اینها با وجود تغییرات پیوسته‌ی محیط پیرامون رخ می‌دهد.

چرا برنامه ریزی استراتژیک؟

علاوه بر رضایت ناشی از به عهده گرفتن مسئولیتِ آینده‌ی سازمان، دست‌کم ۵ دلیل جذاب برای استفاده از برنامه ریزی استراتژیک وجود دارد:

  1. با ارائه‌ی اطلاعات و پیش‌بینی‌های مربوط به آینده فرصت تأثیرگذاری بر آن را فراهم می‌کند، یا وضعیت انفعالی را به وضعیتی پویا تبدیل می‌کند.
  2. اطلاعات بهتری درباره‌ی نیاز‌ها و امکانات مرتبط با محیط و مسائل موجود فراهم می‌کند.
  3. به تعریف مأموریت کلی سازمان و تمرکز بر تحقق اهداف کمک می‌کند.
  4. مسیر حرکت، ماندگاری و روش رهبری و مدیریت منابع انسانی سازمات را تائید می‌کند.
  5. افراد را در جای درست قرار می‌دهد و معیارهایی برای تعیین میزان پاسخگو بودن افراد، برنامه‌ها و منابع اختصاص‌یافته تعریف می‌کند.

به طور کلی، برنامه ریزی استراتژیک کلید در دست گرفتن سرنوشت سازمان است و این کار را با کمک به کنترل آینده به شکل جمعی و با همیاری اعضای سازمان انجام می‌دهد.

۵ خروجی برنامه ریزی استراتژیک

تعیین مسیر

هدف اصلی برنامه ریزی استراتژیک تهیه‌ی یک برنامه‌ی قابل اجراست. در مسیر رسیدن به این هدف، موارد زیر خلق، ارزیابی و پالایش می‌شوند:

  1. روندها و مسائل پیرامونی: عواملی هستند که سازمان و روش انجام کارها را تحت تأثیر قرار می‌دهند. مسائل داخلی شامل کارکنان، خدمات، مهارت‌ها، منابع و نیازها، و مسائل خارجی شامل تهدیدها و فرصت‌ها هستند. کمیته‌ی برنامه ریزی استراتژیک ، محیط پیرامونی را بررسی و مجموعه‌ای از داده‌های محیطی را گردآوری می‌کند. مسائل مهمی را که اثر قابل توجهی بر مدیریت و برنامه‌ریزی دارند، مسائل کلان می‌نامند.
  2. ارزیابی نیازها: اطلاعاتی درباره‌ی مشتریان و بنگاه‌ها و مؤسسات مشابه فراهم می‌کند. نیازها و انتظارات اولویت‌بندی شده که خروجی این ارزیابی است، بنیانی حیاتی برای تعیین اهداف هستند.
  3. شرح ماموریت: دلایل اساسی وجود و هستی سازمان را مشخص و دامنه‌ی فعالیت را تعیین می‌کند.
  4. اهداف کلی: توصیف گسترده‌ی نتایجی است که سازمان با توجه به نیازها و مشکلات مربوط، برای دستیابی به آنها تلاش می‌کند.
  5. راهبردها (استراتژی‌ها): اقدامات و دستورات مشخص و قابل اندازه‌گیری‌ای که برای دستیابی به اهداف مقرّر شده، تعریف می‌شوند. راهبردها همراه با اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ خلق و پیگیری دستورات کار و نیز تغییر یا حذف آنها، تکامل پیدا می‌کنند.

شرح ماموریت، اهداف کلی و راهبردها بدنه‌ی طرح و برنامه را تشکیل می‌دهند. مسائل و نتایج حاصل از ارزیابی نیازها، ورودی برنامه‌ و فرضیات اولیه‌ی یک طرح و برنامه‌ی واقع‌گرا و امکان‌پذیر هستند.

عوامل کلیدی پیاده‌سازی موفقیت‌آمیز

فرض کنید سازمان به هر ۵ خروجی برنامه ریزی استراتژیک دست یافته، فرآیند را کامل کرده و به یک برنامه‌ی استراتژیک رسیده است. با اینکه همه‌ی اعضای سازمان خواستار اجرای برنامه هستند اما هر کسی پس از بازگشت به اتاقش با انبوه جزئیات کاریِ روزمره مواجه می‌شود. بنابراین خیلی زود همه‌ چیز به روال سابق برمی‌گردد، برنامه در قفسه‌ها و زونکن‌ها خاک می‌خورد و پیش از اینکه بفهمیم، یک سال دیگر هم می‌گذرد.
اما می‌توان طور دیگری عمل کرد. ۳ عامل کلیدی برای برنامه‌ریزی موفق و پیاده‌سازی موفقیت‌آمیز برنامه عبارتند از تعهد، مقبولیت و ارتباطات.
تعهد یعنی رهبران سازمان مشتاقانه فرآیند برنامه ریزی استراتژیک را تا گام پایانی اجرا کنند. همچنین باید نسبت به اجرا و پیاده‌سازی راهبردهای پیشنهادی کمیته‌ی برنامه‌ریزی متعهد باشند. مدیران باید برنامه‌ها و خدمات را پیاده کنند و منابع لازم را برای تحقق اهداف برنامه‌ی استراتژیک تا حدی که برای سازمان مقدور است، اختصاص دهند. به عبارت بهتر، «تعهد به برنامه یعنی تعهد برای ایجاد تغییر.»

برنامه‌ی موفق

کمیته‌ی برنامه ریزی استراتژیک تحقیق و داده‌ها را گردآوری می‌کند و در نهایت پیشنهاداتی مطرح می‌کند اما اعضای سازمان هستند که باید توصیه‌ها را پیاده‌سازی کنند.
مقبولیت از طریق مشارکت عینی، اشتیاق به تکمیل فرآیند و مستندسازی شفاف، خلق و ماندگار می‌شود.
کمیته‌ی برنامه ریزی استراتژیک باید شامل نمایندگانی از همه‌ی بخش‌های سازمان و خواهان تکمیل فرآیند باشد. در فرآیند پیاده‌سازی، محاسبات و تحقیقات فعلی را می‌توان متناسب با منابع موجود تغییر داد اما در طول فرآیند، هر ۵ خروجی برنامه باید با دقت ارزیابی و اصلاح شوند.
کمیته‌ی برنامه‌ریزی باید تمامی تحقیقات و اقداماتش‌ را به عنوان اساس برنامه‌ریزی و سوابق داده‌ها‌ ثبت و مستند کند. این کار همچنین مدرک واضحی برای ارزیابی اقدامات کمیته در اختیار عموم می‌گذارد. هیچ چیزی نباید محرمانه باقی بماند و امکان دسترسی، بازبینی و افزودن داده باید برای همه فراهم باشد.
امکان افزودن، دادن بازخورد و وجود تفاهم در همه‌ی مراحل ضروری است. نکته‌ی کلیدی‌ای که نباید فراموش شود این است که برنامه ریزی استراتژیک نیازمند همکاری و مشارکت است. همه باید در آن نقش و در حالت ایده‌آل نسبت به برنامه‌ی نهایی احساس تعلق داشته باشند. با وجود چنین میزانی از تعهد شخصی، فرآیند پیاده‌سازی آسان‌تر می‌شود.

همه با هم

حتما بخوانید: ماموریت مدیریت منابع انسانی واقعا چیست؟

توضیح اصول و اهداف نهایی برنامه ریزی استراتژیک برای همه‌ی اعضای سازمان، اهمیت زیادی دارد. همه‌ی اعضا باید بدانند که اگرچه ممکن است عضوی از کمیته نباشند اما می‌توانند نظرشان را ابراز و پیشنهادها را ارزیابی کنند. چگونگی تحقق اهداف هم به کمیته و هم به کارکنان بستگی دارد. کمیته پیشنهاداتی را درباره‌ی اقداماتی که باید انجام شود ارائه می‌کند و سپس رهبران، کمیته‌ی اجرایی و کارکنان سازمان درباره‌ی چگونگی اجرای پیشنهادات تصمیم‌گیری می‌کنند.
یک ابزار کمکی در پیاده‌سازی برنامه‌ی استراتژیک ایجاد نظامی یکپارچه است که بر مبنای آن برنامه‌ی استراتژیک به معیاری برای ارزیابی پیشرفت سازمان تبدیل شود و در نتیجه‌ی آن سیستمی برای تعیین میزان مسئولیت‌ها خواهیم داشت.
بهترین روش برای ایجاد یک نظام یکپارچه‌ی ارزیابی استفاده از مدیران است زیرا به پذیرش برنامه‌ی استراتژیک از سوی آنها کمک می‌کند و باعث می‌شود شرح ماموریت را در دستورات و رهنمودها قرار بدهند. پس از آن، برنامه‌ی استراتژیک به چارچوبی برای تعریف برنامه‌ها و خدمات سازمان تبدیل می‌شود.
برنامه ریزی استراتژیک آمادگی سازمان را برای رویارویی با چالش‌های آینده تضمین می‌کند.

برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

برنامه ریزی استراتژیک چست

برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ برنامه ریزی استراتژیک یک مدل از برنامه ریزی سازمانی است که در آن وسیله‌ها و گام‌های لازم برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت سازمان را انتخاب می‌کنیم. برنامه ریزی راهبردی (به‌عنوان یکی از سرفصل های آموزشی در دوره های مدیریتی ازجمله دوره Mba آنلاین مدیربان) ابزاری حیاتی برای کسب و کار شماست؛ زیرا اهداف قابل انداز‌گیری را در اختیار شرکت‌ها قرار می‌دهد؛ اهدافی که به تصمیم‌گیری روزانه سازمان کمک می‌کنند و جهت می‌دهند.

در این مقاله می‌خواهیم درباره تدوین برنامه استراتژیک و مراحل و گام های آن صحبت کنیم و تفاوت برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک را شرح دهیم. همچنین به این بپردازیم که یک برنامه راهبردی چه اجزایی دارد. بهتر است هر سازمانی قبل از انتخاب این مدل از برنامه ریزی با ویژگیها و ابزارها ی برنامه ریزی استراتژیک آشنا شود؛ به همین دلیل در این مقاله درباره این موضوعات هم صحبت خواهیم کرد؛ پس با ما همراه باشید.

همان‌طورکه می‌بینید در دل ترکیب «برنامه ریزی استراتژیک» کلمه برنامه ریزی نهفته است. پس در ابتدا لازم است بدانیم تعریف برنامه ریزی چیست؟ برنامه‌ریزی فرآیند تصویرسازی و مجسم‌کردن آیندۀ مطلوب در کنار انتخاب وسیله‌ها یا گام‌های لازم برای تحقق آن است. برنامه ریزی راهبردی نقشه راهی است که با استفاده از آن در مسیر موفقیت، اهداف سازمانی‌مان را محقق می‌کنیم.

در ویدیوی زیر برشی از دوره برنامه ریزی استراتژیک مدیربان را ببینید. در این ویدیو که کاملا کارگاهی و همراه با حل تمرین است، دکتر اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ فرهادی‌نیا درباره روش‌های سودآوری شرکت‌ها صحبت می‌کنند.

برنامه ریزی راهبردی چیست؟

شاید سؤال خیلی از شما این باشد که تفاوت برنامه ریزی راهبردی و استراتژیک در چیست؟ بهتر است بدانید برنامه ریزی استراتژیک همان برنامه ریزی راهبردی است.

برنامه ریزی راهبردی مانند مسیریابی است که دائماً مسیر رسیدن به چشم انداز سازمان را رصد و کمک می‌کند سازمان از مسیر، منحرف نشده یا اگر منحرف شد، سریع به مسیر درست بازگردد. در مقاله رهبری سازمانی به این نکته اشاره کرده‌ایم که ارائه چشم‌انداز سازمان به عهده رهبر سازمان است.

برنامه ریزی مزایای زیادی دارد؛ ازجمله اینکه از انجام بی‌هدف کارها یا کارهای بدون اولویت در سازمان جلوگیری می‌کند. کارفرمایان بدون داشتن چشم‌انداز روشنی برای آینده، ممکن است تصمیمات اشتباهی برای کسب و کارشان بگیرند و کارمندان درباره موقعیت‌شان در سازمان دچار سردرگمی می‌شوند.

چشم انداز سازمان درواقع آیندۀ آرمانی سازمان است که به‌واسطۀ آن اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت سازمان تعریف می شود؛ از طرفی اهداف سازمان در جهت چشم‌انداز انتخابی سازمان هستند. بنابراین اهداف در برنامه ریزی استراتژیک می توانند کوتاه، میان و بلند مدت باشند.

در دوره کارگاهی برنامه ریزی استراتژیک مدیربان به شما کمک می‌کنیم تا استراتژی کسب و کارتان را برای ۳ تا ۵ ساله آینده بچینید. این دوره به‌صورت کاملا کارگاهی برگزار شده است و تمرینات کاربردی در طول آموزش به شما داده می‌شود.

دوره برنامه ریزی استراتژیک

تفاوت مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک

مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک دو مفهوم کاملاٌ مجزا ولی مرتبط به هم هستد؛ به‌گونه‌ای که با مطالعه‌ در مکاتب مختلف مدیریت می‌بینیم مدیریت استراتژیک یک سر طیف و برنامه ریزی استراتژیک سر دیگر طیف است. با ما همراه باشید تا در ادامه تفاوت میان این دو را شرح دهیم.

تفاوت بین مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک

اگر بخواهیم به این بپردازیم که مدیریت استراتژیک با برنامه ریزی استراتژیک چه تفاوت‌هایی دارند، باید بگوییم مدیریت استراتژیک بر مبنای ترکیب استوار است و با بهره‌گیری از شهود و خلاقیت، تصویر و تجسمی کل‌نگرانه از سازمان ایجاد می‌کند. موانع نوآوری در سازمان زیاد هستند؛ اما ما در مقاله موانع خلاقیت در سازمان به ۲ عامل کلیدی اشاره کرده‌ایم. مطالعه این مقاله را به شما بسیار توصیه می‌کنیم.

رویکرد مدیریت استراتژیک مدیریت سازمان توسط تغییر است. مدیریت سازمان در صورتی شما را به اهداف سازمانی‌تان می‌رساند که بر مبنای اصول مدیریت باشد.

برنامه ریزیِ استراتژیک (strategic planning) بر مبنای تجزیه‌و‌تحلیل استوار بوده و با بهره‌گیری از تفصیل و بسط جزئیات، استراتژی‌های فعلی سازمان را به‌شکلی منطقی و نظام‌مند صورت‌بندی می‌کند. رویکرد برنامه ریزیِ استراتژیک تنظیم استراتژی‌هایی برای روبه‌رویی با تغییرات است؛ به این معنی که خودش در ابتدا به ساکن تولیدکنندۀ تغییر نیست؛ بلکه بر مبنای تغییرات بیرونی و درونی استراتژی تعیین می‌کند.

در پادکست زیر به سوال «برنامه ریزی استراتژیک چیست» جواب دادیم و دلایل ضروریت تدوین و اهمیت آن را بیان کردیم.

ضرورت تدوین و اجرای برنامه ریزی استراتژیک در شرکت

اگر مدیریت را به‌شکل یک خانه درآوریم، فوندانسیون و پایه آن برنامه ریزی است. همۀ ما می‌دانیم در قرنی زندگی می‌کنیم که سرعت تغییرات بسیار بیشتر از اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ گذشته است و سازمانی که هم آهنگ با تغییرات نباشد، با محیطی پرتنش مواجه خواهد شد. یکی از راه‌های مدیریت مواجهه با تغییرات و مدیریت بحران داشتنِ برنامه ریزی است.

ضرورت تدوین برنامه ریزی استراتژیک در سازمان

تحقیقات مختلف نشان داده‌اند اکثر شرکت‌های کوچک و متوسط در برنامه ریزی استراتژیک شرکت نکردند. بیشتر ادبیات استراتژی گویای این نکته است که شرکت‌ها برای زنده ماندن باید به‌طور فعال برای آینده برنامه ریزی کنند. افزایش نرخ شکست سازمان‌ها بسیار هشداردهنده است و برنامه ریزی راهبردی می‌تواند مانع این شکست ‌شود.

در کسب و کارهای کوچک و متوسط (Small-Medium Enterprise) عملکرد و کارایی به‌عنوان ابزاری برای رشد و توسعه به شمار می‌رود؛ نادیده گرفتن برنامه ریزی استراتژیک ممکن است باعث شود سازمان‌ها عملکرد و پتانسیل رشد را از دست بدهند و بقای آن‌ها در معرض خطر قرار گیرد.

مقاله پیشنهادی ما برای مطالعه: کوچینگ سازمانی چیست؟

اهمیت و ضرورت برنامه ریزی استراتژیک سازمان به این دلیل است که کمک می‌کند تکلیف بسیاری از امور مشخص شده و به‌تدریج شاهد اصلاح فرهنگ سازمانی و مستقرشدن فرهنگی درست در کل سازمان باشیم. داشتن برنامه راهبردی جزو ضروریات یک سازمان محسوب شده و می‌تواند از یکسری مسائل جلوگیری کند؛ ازجمله:

  • موازی‌کاری؛
  • دوباره‌کاری؛
  • اتلاف وقت؛
  • تداخل امور؛
  • اسقاط تکلیف؛ به معنی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن و وظیفه خود را به دیگران محول کردن.

اهداف برنامه ریزی استراتژیک

در ادامه این مقاله می‌خواهیم هدف برنامه ریزی راهبردی و تاثیر آن را بر عملکرد سازمان بررسی کنیم. به‌طورکلی هدف برنامه ریزی استراتژیک یکپارچه‌سازی تلاش‌های سازمان با هدف دستیابی هرچه سریع‌تر، دقیق‌تر و کم‌هزینه‌تر به اهداف سازمانی است.

بررسی تاثیر برنامه ریزی استراتژیک در عملکرد سازمان

برنامه ریزی استراتژیک اهداف زیر را در سازمان دنبال می‌کند و تأثیرات زیر را در عملکرد سازمان می‌گذارد:

تغییر محیط درونی سازمان؛

تعیین مسیر حرکت برای سازمان؛

کاهش تاثیر منفی تغییرات ناخواسته روی شرکت؛

افزایش کارایی و اثربخشی در سیستم؛

کاهش ضایعات و کارهای غیرضروری در سازمان؛

تدوین استانداردهایی برای تسهیل کنترل فرایند سیستم؛

اگر مدیر هستید، پیشنهاد می کنیم حتما مقاله رشته Mba چیست را بخوانید.

برنامه استراتژیک چیست؟

خروجی برنامه ریزی استراتژیک، برنامه استراتژیک یا سند استراژیک است. این برنامه سندی مدون و قابل اجراست که توسط برنامه‌ریزان به سازمان تحویل داده می‌شود. حجم این سند به بزرگی و پیچیدگی کسب و کار بستگی دارد و می‌تواند در حد چند برگ تا کتابی قطور باشد. برنامه راهبردی باید مکتوب باشد تا دلایل از یاد نرود؛ به‌عبارتی نباید ذهنی باشد ( حتی در حد یک صفحه ) ؛

در ادامه این بخش با فرایند تدوین سند استراتژیک بیشتر آشنا می‌شویم.

فرایند تدوین برنامه استراتژیک چیست؟

اولین قدم در برنامه ریزی استراتژیک جمع‌آوری داده‌هایی از سازمان است. این داده‌ها که درواقع ورودی‌ هستند، عبارت‌اند از:

چشم انداز سازمان؛

نقاط قوت داخل سازمان؛

نقاط ضعف درونی سازمان؛

تهدید‌های موجود در محیط بیرونی کسب و کار؛

فرصت‌های موجود در محیط خارجی کسب و کار.

به طور کلی فعالیت‌های انجام‌شده در برنامه‌ریزی استراتژیک را می‌توانیم به‌صورت موارد کلی زیر فهرست کنیم:

گرداوری اطلاعات مختلف مربوط به سازمان (همان ورودی‌های برنامه ریزی استراتژیک) با هدف ارزیابی و رصد ابعاد مختلف سازمان؛

پردازش اطلاعات ورودی مرحله قبل به کمک ابزارهای ترسیم موقعیت و تصویر شفاف سازمان؛

گرفتن تصمیمات درست و انتخاب استراتژی‌های مناسب به کمک تصویر به‌دست‌آمده از سازمان (خروجی برنامه ریزی راهبردی).

اجزای برنامه ریزی استراتژیک

مؤلفه های برنامه ریزی استراتژیک یا همان اجزای تشکیل دهنده برنامه ریزی استراتژیک عبارت‌اند از:

بیانیه چشم انداز، ماموریت و رسالت؛ بیانیه چشم انداز در برنامه ریزی استراتژیک سندی است که آیندۀ سازمان را باز کرده، ویژگی‌ها و ابعاد آن را به تصویر می‌کشد و تمرکز آن بر آرزوها و مقاصد سازمان است. ماموریت در برنامه ریزی استراتژیک تفاوت و تمایز سازمان نسبت به رقبا را بیان می‌کند. رسالت سازمان ماهیت وجودی آن و دلیلی است که سازمان به‌خاطر آن به وجود آمده است.

ارزش‌های اصلی سازمان (اعتقادات و رفتار سازمانی )؛

نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدیدهای سازمان؛

اهداف، استراتژی‌ها، رویکرد و تاکتیک‌های عملیاتی سازمان؛

جریانات اندازه گیری و بودجۀ سازمان.

گام های برنامه ریزی استراتژیک

مراحل فرایند برنامه ریزی استراتژیک سازمان

برنامه ریزی استراتژیک شرکت فرآیندی گام به گام است و با طی‌کردن گام‌های زیر سعی در تحقق اهداف سازمان دارد؛ به‌عبارتی می‌توان گفت گام های برنامه ریزی راهبردی عبارت‌اند از:

۱٫ برنامه ریزی برای برنامه ریزی راهبردی؛

گام اول در مراحل برنامه ریزی استراتژیک، داشتن برنامه ریزی است. در این مرحله برای جلساتِ برنامه ریزی ازجمله ساعات جلسات، افرادی که باید در جلسه حضور داشته باشند، مسئولیت افراد حاضر در جلسات و… برنامه ریزی می‌شود.

۲٫ تحلیل وضع موجود سازمان (در چه نقطه‌ای قرار داریم؟)؛

در این مرحله برای سنجیدن اینکه در چه نقطه ای قرار داریم، از چند ابزار استفاده می‌شود؛ ازجمله swot- pestel-vrio. منظور از وضع موجود بررسی قوت‌ها و ضعف‌های درونی سازمان و تهدیدها و فرصت‌های بیرونی سازمان است.

۳٫ تبیین رسالت، دورنما و ارزش های سازمان؛

دایره‌ای را در ذهنتان تجسم کنید. در این مرحله مشخص می‌کنیم در کجای این دایره می‌خواهیم قرار داشته باشیم. این نقطه درواقع همان رسالت و دورنمای سازمان است. در این مرحله سازمان به گذشته خود در صنعت مربوطه برمی‌گردد تا خصوصیات خودش را پیدا و بازبینی کند.

همچنین مر حله تبیین رسالت، نگاهی به آینده دارد و اینکه می‌خواهد در کجای صنعت خودش قرار گیرد و… . درواقع در این مرحله سازمان ماهیت وجودی‌اش را پیدا می‌کند. هدف از این مرحله این است که سازمان رویه‌های درستی را در آینده طی کند تا به چشم انداز مدنظرش برسد. رسالت چیزی مانند شاقول است که باید سازمان مواظب باشد از آن تخطی و عبور نکند.

۴٫ شناسایی مشکلات استراتژیک شرکت؛

مشکلات استراتژیک سازمان از ترکیب مراحل بالا به دست می‌آید. مشکلاتی که در این مرحله به دست می‌آیند، از نتایج حاصل از سوات (Swot) جدی‌تر است؛ زیرا در Swot اندکی پیش بینی وجود دارد که در این مرحله وجود ندارد؛ مثلا در سوات اگر ضعف را مشکل نقدینگی و تهدید را ورود رقبا بدانیم، احتمال می‌دهیم احتمال حذف ما در دایره رقابت وجود داشته باشد.

۵٫ تعیین اهداف و مقاصد سازمان؛

در این مرحله اهداف سازمان ریزتر، شفاف‌تر و قابل اندازه گیری‌تر می‌شود؛ به عبارتی اهداف باید ویژگی های هدف گذاری Smart را داشته باشند.

۶٫ تدوین استراتژی‌های سازمان؛

بااینکه استراتژی از جنس هدف گذاری و برنامه ریزی است؛ اما هدف اصلی نیست. از استراتژی به‌عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف استفاده می‌کنیم. به همین دلیل این مرحله بعد از مرحله تعیین اهداف قرار می‌گیرد.

برنامه‌ریزی استراتژیک چیست؟

برنامه‌ریزی استراتژیک

تصمیم‌گیری مؤثر در مواجهه با تغییرات مداوم دنیای کسب‌وکار، دغدغه شرکت‌ها و سازمان‌های بسیاری است. بسیاری از سازمان‌ها به جای اینکه زمان ارزشمند‌شان را صرف پیش‌بینی و آماده‌سازی برای مواجهه با تغییرات ناخواسته بکنند، زمان قابل توجهی را صرف واکنش به پیامدهای پس از واقعه می‌کنند. همچنین هر کدام از ما ایده‌های داریم که برای اجرایی کردن آنها هیجان زده‌ایم اما سیاست‌های سازمانی و نبود افراد مناسب برای اجرایی کردن آن‌ها، مجدداً ما را به کانال قبلی و سنتی سازمان برمی‌گرداند.

برنامه‌ریزی استراتژیک

یکی از ابزارهای مطمئنی که به گرفتن تصمیم‌های کارآمد و به‌­موقع در سازمان‌ها کمک می‌کند، برنامه‌ریزی استراتژیک با راهبردی است. برنامه‌ریزی استراتژیک (Strategic Planning) فرآیندی گام‌به‌گام است که دارای اهداف و خروجی‌هایی مشخص است و قابلیت پیاده‌سازی و ارزیابی دارد. برنامه‌ریزی استراتژیک بر مبنای نشانگرهای قدرتمندی که محیط کسب‌وکار را پیش‌بینی می‌کنند، برنامه‌ای برای ۳ تا ۵ سال آینده ارائه و مسیر حرکت را مشخص می‌کند.

واقعیت این است که تعداد اندکی از شرکت‌ها یک فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک قوی دارند که در سراسر سازمان به خوبی پشتیبانی می‌شود. با این حال بیش از ۶۰ درصد از مدیران اذعان دارند که آن‌ها از فرآیندهایی که منجر به ایجاد استراتژی‌هایی با سطح کیفی متوسط می‌شوند راضی‌اند. چرا که آن‌ها معتقدند که برنامه‌ریزی استراتژیک یا آنقدر خوب است که هرگز به دست نمی‌آید و یا احساس می‌کنند که اصلاح کردن این امر به معنای صرف زمان و تلاش بیشتر برای انجام یک فرایند دشوار و خسته کننده است.

شرکت‌هایی که استراتژی‌های عالی تولید می‌کنند، رویکرد متفاوتی به مفهوم برنامه‌ریزی استراتژیک دارند. آنها برنامه‌ریزی استراتژیک را به عنوان یک توانایی حیاتی که می‌تواند و باید در سطح جهانی عمل کند، تلقی می‌کنند. این شرکت‌ها در افرادی که به آن‌ها امکان می‌دهد مهم‌ترین اولویت‌های استراتژیک را شناسایی کرده، سرمایه‌گذاری می‌کنند.

مزایای اصلی استفاده از برنامه‌ریزی استراتژیک را می‌­توان به صورت زیر بیان نمود:

  1. با پیش‌بینی‌ آینده فرصت تأثیرگذاری بر آن را فراهم می‌کند و موضع انفعالی شرکت را به موضعی پویا تبدیل می‌کند.
  2. اطلاعات بهتری درباره‌ی نیاز‌ها و امکانات مرتبط با محیط فراهم می‌کند.
  3. به تمرکز بر مأموریت کلی سازمان و تحقق اهداف کمک می‌کند.
  4. مسیر حرکت، روش رهبری و مدیریت منابع انسانی سازمان را ترسیم می‌کند.
  5. معیارهایی برای میزان پاسخگو بودن افراد، برنامه‌ها و منابع اختصاص‌یافته تعیین می‌کند.

مدل برنامه‌ریزی استراتژیک

کلیت مدل‌های برنامه‌­ریزی استراتژیک بسیار به هم نزدیک هستند. با توجه به این‌که شرکت‌های ایرانی آشنایی بیشتری با مدل دیوید دارند و این مدل در اینجا مبنا قرار می‌گیرد. در مدل ارائه شده توسط دیوید، مدیریت استراتژیک دارای سه مرحله است:

  1. تدوین استراتژی: تدوین استراتژی شامل توسعه‌ چشم‌انداز و مأموریت، شناسایی فرصت‌ و تهدید بیرون از سازمان، تعیین نقاط قوت و ضعف درون سازمان، تنظیم اهداف بلندمدت، ایجاد استراتژی‌ها و انتخاب از بین مجموعه‌ای از استراتژی‌ها است. بعضی از تصمیمات استراتژیک که می‌تواند گرفته شود شامل موضوعات زیر است:
  • تصمیم‌گیری در مورد ورود به یک کسب‌وکار جدید
  • ترک یک کسب‌وکار
  • متنوع سازی
  • تمرکز بر بازاری خاص
  • ورود به بازارهای بین‌المللی
  • رشد سهم بازار
  • توسعه محصول
  • کسب جایگاه رهبری بازار یا رهبری تکنولوژی
  • ادغام یا سرمایه‌گذاری مشترک با سایر شرکت‌ها و…

۲. اجرای استراتژی: اجرای استراتژی مستلزم تنظیم اهداف سالانه، ایجاد خط‌‌مشی‌ها، انگیزش کارکنان و تخصیص منابع است. اجرای استراتژی شامل توسعه فرهنگ حمایت از استراتژی، ایجاد ساختار سازمانی اثربخش، بودجه‌بندی، توسعه و استفاده از سیستم‌های اطلاعاتی و مرتبط ساختن جبران خدمات کارکنان به اهداف سازمانی است.

۳. ارزیابی استراتژی: ارزیابی استراتژی مرحله نهایی در مدیریت استراتژیک است. ارزیابی استراتژی ابزار اصلی مدیران برای کسب اطلاعات در زمان عملکرد ضعیف یک استراتژی است. همه استراتژی‌ها می‌توانند تعدیل شوند زیرا عوامل درونی و بیرونی به‌صورت مداوم تغییر می‌کنند. سه فعالیت اساسی در ارزیابی استراتژی عبارت‌اند از:

  • بازبینی عوامل درونی و بیرونی که اساس استراتژی‌های فعلی هستند
  • اندازه‌گیری عملکرد
  • انجام اقدامات اصلاحی

ارزیابی استراتژی به این علت مورد نیاز است که موفقیت امروز، موفقیت فردا را تضمین نمی‌کند.

عوامل موفقیت در برنامه‌ریزی استراتژیک

شش عامل موفقیت در برنامه‌ریزی استراتژیک را می­‌توان به شرح زیر بیان نمود:

استراتژی و بودجه‌

یک استراتژی عالی به تعادل دقیق میان جاه‌طلبی‌های جسورانه و اجرای عملی بستگی دارد. تحقیقات نشان می‌دهد که جداسازی برنامه‌ریزی استراتژیک و بودجه می‌تواند کیفیت استراتژی را تا حدود ۴۰ درصد بهبود بخشد و البته باید بودجه همیشه نتیجه استراتژی باشد. به‌عنوان‌مثال، رهبران در شرکت‌های بزرگ دنیا، بخش اول هر سال را صرف توسعه استراتژی می‌کنند و بررسی می­کنند که بازار چگونه تغییر می‌کند و چه فرصت‌هایی در حال شکل‌گیری هستند. سپس مدیران عامل چند ماه بعد در مورد مفاهیم عملی استراتژی، توسعه بودجه‌های دقیق، برنامه‌های عملیاتی و اهداف شاخص‌های عملکرد کلیدی زمان صرف می‌کنند.

استراتژی و صدای مشتریان

در موثرترین روند توسعه استراتژیک، هر چه بیشتر صدای مشتری تقویت می‌­شود. باید افرادی را که نزدیک‌ترین موقعیت به بازار و مشتری دارند را درگیر فرایند برنامه‌­ریزی نمود. همین موضوع فاصله بین هیئت مدیره و مشتریان را از بین می‌برد و منجر به اجرای متعهدانه استراتژی می‌شود.

تخصیص بهینه منابع

بسیاری از سازمان‌ها تخصیص منابع را برای برنامه‌ریزی‌های استراتژیک بر اساس عملکرد هر واحد در سال گذشته انجام می‌دهند. برنامه‌ریزان منابع را بر اساس پتانسیلی که از هر واحد انتظار می‌رود و پیشینه‌ای که از همان واحد سراغ دارند، تخصیص می‌دهند. اما یک استراتژی برنده اولویت‌بندی بی‌رحمانه‌تری دارد. فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک باید به سمت تعریف مهم‌ترین فرصت‌های رشد آینده شرکت و هدف قرار دادن بزرگ‌ترین سهم بازار، زمان و حتی استعداد پیش رود.

پیوستگی تصمیمات استراتژیک

تحقیقات نشان می‌دهد که اگر شرکت‌ها زمان مشخص برای برنامه‌ریزی را کنار بگذارند و بر اساس شرایط همواره برای برنامه‌ریزی استراتژیک آماده باشند، با ۶۰ درصد احتمال بیشتر تصمیمات به موقع و بهینه اتخاذ خواهند کرد. این اغلب به معنای ایجاد یک برنامه استراتژیک پیوسته و مبتنی بر مسائل است که در طول سال اجرا می‌شود. چنین نگرشی باعث می‌شود که تفکر یک وظیفه اجتناب‌ناپذیر محسوب شود و چرخه انعطاف‌پذیرتری را ترویج دهد که در آن ابتکارات انتقادی در زمان واقعی به کار گرفته می‌شود.

تمرکز بر تصمیمات مهم‌تر

شرکت‌های موفق دستورالعمل رهبری را ساده‌تر می‌کنند تا بسیاری از مسائل روزانه را کنار بگذارند و همین زمان را صرف برنامه‌ریزی استراتژیک نمایند. این بدین معنی است که توانمندسازی عملکرد مالی و واحدهای کسب‌وکار برای تصمیم‌گیری در مورد بودجه‌بندی و مسائل عملیاتی مهم است، اما می‌تواند به طور موثری توسط کارکنان توانا مدیریت شود. یک رهبر خوب به جای آنکه خود را با کارهای اداری سرگرم کند بر آنچه واقعا اهمیت دارد تمرکز می کند و آن هم این است که چگونه به مشتریان بهتر از قبل خدمت‌رسانی کنیم.

وجود تعهد، مقبولیت و ارتباطات در برنامه

تعهد یعنی رهبران سازمان مشتاقانه فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک را تا گام پایانی اجرا کنند. همچنین رهبران از طریق مشارکت عینی، اشتیاق به تکمیل فرآیند و مستندسازی شفاف، مقبولیت را خلق و ماندگار نمایند. در نهایت با همکاری و مشارکت و امکان دادن بازخورد در همه‌ی مراحل برنامه‌ریزی استراتژیک امکان تحقق برنامه را به حداکثر برسانند.

برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

برنامه ریزی استراتژیک

برنامه ریزی استراتژیک هنر ایجاد استراتژی های خاص تجاری، پیاده سازی آنها و ارزیابی نتایج اجرای برنامه، با توجه به اهداف یا خواسته های کلی بلند مدت یک شرکت می باشد. این مفهوم با ادغام بخشهای مختلف در یک شرکت برای تحقق اهداف استراتژیک آن تمرکز دارد. اصطلاح برنامه ریزی استراتژیک در بسیاری از موارد مترادف مدیریت استراتژیک در نظر گرفته میشود.

مفهوم برنامه ریزی استراتژیک در ابتدا در دهه های ۱۹۵۰-۱۹۶۰ رواج پیدا کرد و در دهه ۱۹۸۰ تا حدی از توجه عمومی خارج شد. با این حال در سالهای ۱۹۹۰ اشتیاق آن مجددا احیا گردید و همچنان در دنیای تجارت مطرح است.

فرآیند برنامه ریزی استراتژیک

فرآیند برنامه ریزی استراتژیک نیاز به تفکر و برنامه ریزی قابل توجهی از طرف مدیریت ارشد کسب و کار دارد. قبل از تعیین برنامه عملیاتی و سپس تعیین نحوه اجرای استراتژیک آن، مدیران بایست گزینه های مختلف و ممکن را در نظر بگیرند. در پایان مدیریت شرکت امیدوار است که بتواند بهترین استراتژی برای رسیدن به بهترین نتایج را بیابد که میتواند مقرون به صرفه و با احتمال بالای موفقیت باشد. در حالی که ریسک نیز به خوبی مدیریت می شود. به طور معمول توسعه و اجرای برنامه ریزی استراتژیک در سه مرحله مهم انجام میشود:

تدوین استراتژی

در فرآیند تدوین استراتژی یک شرکت ابتدا وضعیت فعلی خود را ارزیابی میکند. هدف از این کار کمک به شناسایی نقاط قوت و ضعف و همچنین فرصتها و تهدیدها می باشد. در نتیجه تجزیه و تحلیل، مدیران تصمیم می گیرند که در کدام طرح ها یا بازارها باید متمرکز شوند یا آنها را کنار بگذارند، چگونه به بهترین شکل منابع شرکت را تخصیص دهند و آیا اقداماتی مانند گسترش عملیات از طریق سرمایه گذاری مشترک یا ادغام انجام دهند یا خیر.

استراتژی های کسب وکار تاثیرات طولانی مدت بر موفقیت سازمان دارند. معمولا این مدیران ارشد هستند که مجاز به تخصیص منابع برای اجرای این استراتژی ها می باشند.

اجرای استراتژی

پس از تدوین استراتژی ، شرکت بایداهدافی خاص در رابطه با عملی کردن استراتژی تعیین کرده و منابع لازم را برای اجرای استراتژی اختصاص دهد. موفقیت در مرحله پیاده سازی ارتباط بسیار زیادی به ایجاد ارتباطات توسط مدیریت با بخشهای مختلف شرکت دارد تا این استراتژی به خوبی توسط گروههای مختلف درک شده و تعهد لازم برای آن ایجاد گردد.

پیاده سازی موثر استراتژی شامل ایجاد ساختار یا چارچوبی محکم برای اجرای استراتژی ، حداکثر استفاده از منابع مربوطه و هدایت مجدد تلاش های بازاریابی متناسب با اهداف کوتاه مدت و اهداف استراتژیک است.

ارزیابی استراتژی

هر فرد باهوشی می داند که موفقیت امروز تضمین کننده موفقیت فردا نیست. به همین ترتیب، برای مدیران مهم است که پس از اجرای، عملکرد یک استراتژی انتخابی را ارزیابی کنند. ارزیابی استراتژی شامل سه فعالیت اساسی خواهد بود: بررسی عوامل داخلی و خارجی موثر بر اجرای استراتژی، اندازه گیری عملکرد و برداشتن گامهای اصطلاحی برای موثرتر کردن استراتژی.

هر سه مرحله برنامه ریزی استراتژی در سه سطح سلسله مراتبی رخ می دهد: مدیریت عالی، مدیریت میانی و سطح عملیاتی. بنابراین، تقویت ارتباط و تعامل بین کارمندان و مدیران در همه سطوح ضروری است، به طوری که باعث خواهد شد شرکت به عنوان یک تیم عملکردی و موثر تر فعالیت کند.

مزایای برنامه ریزی استراتژیک

نوسانات و تلاطم محیط و بازار باعث میشود که بسیاری از کسب و کارها به جای استراتژی های فعال از استراتژیهای واکنشی استفاده کنند. با این حال، استراتژی های واکنشی فقط برای کوتاه مدت قابل اجرا هستند. حتی اگر برای اجرای آنها به صرف مقدار قابل توجهی از منابع و زمان نیاز باشد. برنامه ریزی استراتژیک به شرکت ها کمک می کند تا به صورت پیشگیرانه آماده شوند و با دید بلندمدت تری مسائل را حل کنند. آنها یک شرکت را از موقعیت منفعلانه خارج خواهند کرد.

از جمله مزایای اصلی حاصل از برنامه ریزی استراتژیک می تواند به موارد زیر اشاره کرد:

  • کمک به ایجاد استراتژی بهتر با تکیه بر رویکرد منطقی
  • بهبود ارتباطات بین کارکنان و مدیریت
  • توانمندسازی افراد شاغل در سازمان.

معایب برنامه ریزی استراتژیک

برنامه های استراتژیک اغلب به دلیل تأثیرات بیرونی مانند تغییرات در محیط اقتصادی، اقدامات رقیب و/یا تغییرات تکنولوژیک شکست می خورند (BPP Learning Media, 2010). عوامل کلان محیطی ممکن است گاهی به سرعت تغییر کنند که می تواند هر برنامه استراتژیک را ناکام بگذارد.

اگر سازمان ها برنامه ریزی استراتژیک را به طور کامل انجام دهند، فرآیندی پرهزینه، سفت و سخت و زمان بر می شود. گاهی ممکن است اجرای یک برنامه استراتژیک پنج سال یا بیشتر طول بکشد. در نتیجه، مزایای برنامه ریزی استراتژیک ممکن است بلافاصله قابل مشاهده نباشد.

برنامه ریزی استراتژیک یک فرآیند بسیار پیچیده است. طبق نظر Plunkett & Attner (1994) دارای شش مرحله است که عبارتند از: ارزیابی ماموریت، اهداف و استراتژی های فعلی، تجزیه و تحلیل محیط ها، ارزیابی مجدد ماموریت و اهداف، تدوین استراتژی ها، اجرای استراتژی ها و نظارت و ارزیابی نتایج.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.