تحلیل تکنیکال بورس چیست، ابزار های آن کدام اند؟
تحلیل تکنیکال (technical analysis)، روشی است که با تکیه بر تحلیل دادههای درونی بازار، در یافتن نقاط مناسب خرید و فروش به معاملهگران کمک میکند. بر خلاف تحلیل بنیادی که تلاش میکند ارزش موضوع مورد معامله را ارزیابی کند، تمرکز تحلیل تکنیکال بر روی الگوهای حرکت قیمت، سیگنالهای معاملاتی و بسیاری ابزارهای نموداری دیگر است. در شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی این مقاله تلاش میکنیم این موضوع را بیشتر باز کنیم.
تاریخچه تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال، آنگونه که به طور معمول در بازار شناخته میشود، برای اولین بار توسط شخصی به نام چارلز داو (Charls Dow) و در نظریه داو در اواخر قرن ۱۹ میلادی معرفی شد. در بیش از یک قرنی که از عمر تحلیل تکنیکال میگذر، محققین بسیاری به تکامل و بسط این روش کمک کردهاند. در نتیجه امروزه ابزارهای به مراتب گستردهتری تحت عنوان تحلیل تکنیکال به کار گرفته میشوند.
فرضهای اساسی تحلیل تکنیکال
امروزه، تحلیل تکنیکال سه فرض اساسی و بنیادین دارد:
۱. همه چیز در قیمت بازار لحاظ شده است. این فرض، محل بیشترین انتقادات به تحلیل تکنیکال است. چرا که با استناد به این فرض، دیگر نیازی به تحلیل بنیادی نیست. تحلیل تکنیکال معتقد است که همه چیز (شامل روانشناسی معاملات، عوامل بازار و شاخصهای بنیادی شرکت، در قیمت بازار سهام (یا هر نماد معاملاتی دیگر) تاثیرگذار بودهاند.
۲. قیمت به صورت رونددار حرکت میکند. قیمت، در روندهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت در حرکت است. این یعنی قیمت تمایل بیشتری به تداوم روند قبلی دارد تا تغییر آن. بخش عمده تحلیلهای تکنیکال نیز به شناسایی صحیح روند بستگی دارند.
۳. تاریخ، تمایل به تکرار خود دارد. طبیعت تکرارشونده حرکات قیمت معمولا به روانشناسی معاملات نسبت داده میشود. این موضوع با توجه به اینکه ریشه در ترس یا هیجان دارند، به میزان زیادی قابل پیشبینی هستند. به همین دلیل، تحلیلگران تکنیکال با بررسی الگوهای حرکتی قیمت تلاش میکنند این احساسات را شناسایی و به دنبال آن حرکات آتی قیمت را تخمین بزنند.
محدوده دید تحلیل تکنیکال
اساسا در هر بازاری که دادههای شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی تاریخی معاملاتی آن موجود باشد میتوان از تحلیل تکنیکال بهره جست. این یعنی تحلیل تکنیکال میتواند در بازارهای سهام، آتی، کالا، درآمد ثابت، جفتارزها و موارد دیگر به مفید واقع شود. افزون بر این، تحلیل تکنیکال میتواند در هر قاب زمانیای (به شرط وجود دادههای کافی) مورد استفاده قرار بگیرد.
از بررسی حرکات ریز قیمت در قاب زمانی چند دقیقهای تا بررسی حرکات بلند مدت هفتگی و ماهانه، همگی در تحلیل تکنیکال ممکن هستند. همین مساله باعث میشود تحلیل تکنیکال کاربرد گستردهای در تمامی بازارها داشته باشد و متناسب با شخصیت و روحیات معاملهگران مختلف، از این روش تحلیلی بهره برد.
ابزارهای تحلیل تکنیکال
واقعیت آن است که تحلیل تکنیکال، دنیایی بسیار پویاست. نمیتوان آن را محدود به چند ابزار خاص کرد. با این وجود، ابزارهایی هستند که به دلیل کثرت و عمومیت استفاده، به نوعی تبدیل به ابزارهای کلاسیک و جدایی ناپذیر از این تحلیل شدهاند. در اینجا، برخی از مهمترین و پرکاربردترین این ابزارها را معرفی میکنیم.
روند در تحلیل تکنیکال
بخش عمدهای از تحلیلهای تکنیکال مبتنی بر شناسایی روند حرکتی قیمت است. شناسایی صحیح روند در بازار واقعی (و نه در بررسی گذشته بازار) کاری بسیار دشوار است. اما اگر این کار به درستی صورت بپذیرد، فرصتهای فوقالعادهای را در اختیار معاملهگران برای یافتن نقاط ورود و خروج قرار میدهد.
حمایت و مقاومت
شناسایی سطوح حمایت و مقاومت، بخش پرکاربرد دیگر در تحلیل تکنیکال است. این سطوح به طول کلی شامل دو نوع میشوند:ایستا (قیمت مشخص) و پویا (به مرور زمان تغییر میکنند). شناسایی این سطوح وابسته به شناسایی صحیح نقاط بازگشتی قوی بازار (پیووت) است. هر پیووت، یک سطح حمایت/مقاومت بالقوه است. با اتصال پیووتهایی که در یک راستا قرار دارند میتوان خطوط حمایت/مقاومت پویا (داینامیک) رسم کرد.
- انواع خطوط حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال
فیبوناچی در تحلیل تکنیکال
ابزار پر کاربرد دیگر در تحلیل تکنیکال، ابزارهای فیبوناچی است. بعد از شناسایی روند، به کمک فیبوناچی اصلاحی میتوان سطوح بازگشتی قیمت در مسیر اصلاح حرکت پرشتاب گذشته را تخمین زد.
به کمک فیبوناچی بسطیافته نیز میتوان تخمین زد پس از پایان یک اصلاح، قیمت به چه میزان میتواند در جهت روند به حرکت خود ادامه دهد.
- خطوط و اعداد فیبوناچی و کاربرد آن در تحلیل تکنیکال
الگوهای قیمتی
مجموعه الگوهای قیمتی که شامل الگوهای ادامه دهنده و بازگشتی میشوند نیز به شدت پر کاربرد هستند. الگوهای بازگشتی نظیر سر و شانه، کف یا سقف دوقلو (یا سهقلو) و… میتواند به شناسایی پایان (ولو مقطعی) یک روند کمک کند.
ابزارهای ادامه دهنده مانند پرچم، مثلث و… نیز میتواند به معاملهگر، در شناسایی زمان و قیمت مناسب جهت همراه شدن با روند یاری رساند.
اندیکاتور و اسیلاتور
اندیکاتورها و اسیلاتورها به شدت در میان فعالان بازارهای مالی پرکاربرد هستند. این ابزارها، در حقیقت چیزی بیش از یک سری محاسبات روی قیمت و حجم معاملات نیستند. با این حال، بسیاری از تحلیلگران از این ابزارها برای گرفتن تایید سیگنال معاملاتی استفاده میکنند.
معروفترین اندیکاتور و اسیلاتورها شامل شاخص قدرت نسبی (RSI) میانگین متحرک، MACD، شاخص جریان نقدینگی، ایچیموکو و… هستند.
الگوهای شمعی در تحلیل تکنیکال
سبک خاص دیگری که بین بسیاری از معاملهگران مرسوم است، استفاده از الگوهای شمعی است.در این روش، بر اساس حرکات قیمت در شمعها، تصمیمات معاملاتی گرفته میشود. برخی معاملهگران از الگوهای شمعی در کنار دیگر ابزارها (مثلا برای تایید واکنش بازار به سطوح فیبوناچی) استفاده میکنند.
اما برخی دیگر از معاملهگران که به شدت با اندیکاتورها مخالف هستند، الگوهای شمعی را حداکثر در ترکیب با سطوح حمایت/مقاومت، بهترین ابزار برای معاملات میدانند. معروفترن الگوهای شمعی عبارتاند از پوشا، چکش، ستاره صبحگاهی، فرفره، سهتفنگدار و…
معایب تحلیل تکنیکال
بزرگترین تردید در اعتبار تحلیل تکنیکال به اصل اقتصادی نظریه بازارهای کارا باز میگردد. بر اساس این نظریه، قیمت بازار بازتابی است شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی از اطلاعات گذشته و حال حاضر و در نتیجه راه دیگری برای بهرهگیری از الگوها برای کسب سود بیشتر از بازار نیست.
اقتصاددانان و تحلیلگران بنیادی نه تنها معتقدند هیچ اطلاعات اضافی سودمند و قابل استفادهای در دادههای قیمتی و حجمی وجود ندارد بلکه اساسا فرض تکرار تاریخ در تحلیل تکنیکال را به چالش میکشند. به اعتقاد این گروه، قیمت نه در مسیر تکرار گذشته بلکه به صورت تصادفی حرکت میکند.
نقد دیگری که به تحلیل تکنیکال وارد میشود، توانایی این روش در تحلیل بازار را به چالش میکشد. بسیاری معتقدند که اگر فلان روش تکنیکال در بازار جواب میدهد، به دلیل حقانیت تحلیل تکنیکال نیست بلکه به دلیل آن است که بسیاری معاملهگران از آن روش خاص استفاده میکنند.
طبیعی است که اگر تعداد زیادی از معاملهگران روی قیمت میانگین ۱۰۰ روزه به شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی دنبال خرید باشند، سفارشات زیادی آنجا گذاشته میشود و قیمت به آن سطح واکنش نشان میدهد. این واکنش، نه به خاطر تحلیل درست تحلیلگران بلکه به خاطر کثرت کسانی است که به تصور تحلیل درست رفتار بازار، در آن قیمت اقدام به ثبت سفارش کردهاند.
جمعبندی
جدا از انتقاداتی که به تحلیل تکنیکال میشود، این روش تحلیلی به خصوص زمانی که از عینیت برخوردار باشد، ابزاری فوقالعاده برای ارزیابی کمی گذشته بازار است. این امر، به شدت میتواند به دقت در طراحی، تست و پیادهسازی استراتژیهای معاملاتی کمک کند.
با این حال، بسیاری از معاملهگران به دلیل داشتن درک و تصورات نادرست در مورد تحلیل تکنیکال، استفاده نادرست و نابهجایی از آن میکنند. پرداختن به باورهای نادرست درباره تحلیل تکنیکال، نیازمند مقالهای جداگانه و مفصل است.
آشنایی با ۴ نوع گپ قیمت در بازار ارزهای دیجیتال!
طی چند ماه گذشته موضوع بحث جامعه ارزهای دیجیتال حول محور گپ یا شکاف های قیمتی موجود در نمودار قراردادهای آتی بیت کوین CME (بازار بورس شیکاگو) بوده است. بیت کوین به طور شبانه روزی در صرافی های بزرگ مورد معامله قرار می گیرد اما روزهای آخر هفته در CME معامله این ارز دیجیتال صورت نمی گیرد. این موضوع اغلب با شروع مجدد معاملات در CME باعث ایجاد شکاف یا یک فضای خالی در نمودار قراردادهای آتی می شود.
یک جمله معروف در فیزیک وجود دارد که می گوید “طبیعت از خلاء تنفر دارد.” این جمله ای است که به ارسطو نسبت داده شده است، اما بعدا توسط ذره گراهایی نظیر اپیکور و لوکرتیوس مورد انتقاد قرار گرفت که در طبیعت هیچ خلایی وجود ندارد، زیرا طیف چگال تر پیرامون ماده، بلافاصله خلاء موجود را پر می کند. مردم این مفهوم را گسترش داده اند تا جایی که امروزه در بسیاری از جنبه های زندگی از جمله تجارت و تجزیه و تحلیل تکنیکال کاربرد دارد.
شکاف های قیمت یا همان گپ ها یا به تعبیر ژاپنی ها پنجره، یکی از مهم ترین مفاهیم در تحلیل تکنیکال به شمار می رود. کلاً منظور از گپ های قیمتی این است که در آن حیطه قیمتی هیچ گونه معامله ای توسط معامله گران صورت نگرفته و باعث ایجاد یک ناحیه توخالی در نمودارها شده که هر یک از این GAPZONE ها یا به اصطلاح محدوده ای که معامله ای در آن صورت نگرفته، می تواند معرف یک روند در آن ناحیه باشد. گپ ها به طورکلی به صورت صعودی و نزولی معرفی می شوند.
باید عنوان کرد که گپ یک فضای پر نشده یا فاصله ای در نمودار است که به دلیل نوسان شدید ایجاد می شود. در روند صعودی، گپ قیمت هنگامی ایجاد می شود که بالاترین قیمت یک کندل کمتر از پایین ترین قیمت کندل بعد از خود باشد. برعکس در روند نزولی، گپ قیمت هنگامی رخ می دهد که پایین ترین قیمت یک کندل بیشتر از بالاترین قیمت کندل بعدی باشد.
گپ ها معمولا در بازار، بخصوص بازار سهام رخ می دهند و می توانند اطلاعات و چشم اندازهای خوبی در مورد حرکات اصلی بازار ارائه دهند. یک گپ وقتی بوجود می آید که قیمت بسته روز قبل و قیمت باز روز بعد با هم تفاوت داشته باشد. در زمان هایی که فراریت قیمت زیاد باشد گپ های میان روزی نیز ایجاد می شود.
۴ نوع گپ قیمت وجود دارد که هر کدام به روش های مختلفی مورد معامله قرار می گیرند. ضروری است که سرمایه گذاران بتوانند بین آنها تفاوت بگذارند.
گپ شکست (Breakaway gap): گپ شکست، نوعی گپ یا شکاف قیمتی است که بر روی سطوح حمایت و یا مقاومت بوجود می آید. این گپ هنگامی مشاهده می شود که قیمت از روند بدون تغییر، دارای یک نوسان قوی باشد. این گپ در ترکیب با الگوهای مشخص در نمودارهایی مانند محدوده های معاملاتی یا مثلث های صعودی و نزولی، برای معامله گران بسیار مفید واقع خواهد شد. گپ شکست با حجم معاملات چشمگیر پس از آن، نشانه ای از روند قوی است و پر شدن آن بعید به نظر می رسد.
گپ رایج (Common gap): همانطور که از اسم این گـپ ها پیداست، کاملا عادی هستند و چیز خاصی در خود ندارند. این گـپ ها معمولا زمانی بوجود می آیند که بازار در حالت بغرنج قرار داشته باشد. اندازه گپ های معمولی نیز بزرگ نیست و در اکثر موارد نیز به سرعت پر می شوند. این گپ به نام گپ الگو، گپ معاملاتی و گپ موقت نیز شناخته می شود. معامله گران این نوع گپ را اغلب در محدوده های معاملاتی و طی نوسان sideway یا همان نوسان متراکم مشاهده می کنند. این گپ ها اغلب پر می شوند، اما اطلاعات بسیار کمی در خصوص شرایط قیمت پس از وقوع خود را ارائه می دهند. این گپ به ندرت در الگوی قیمت نمودارها وجود دارد. باید عنوان کرد که این گپ صرفا محدوده ای است که حداقل مقدار معاملات برای پر کردن گپ وجود دارد.
گپ خستگی (Exhaustion gap):شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی گپ خستگی معمولا در انتهای روندهای بزرگ اتفاق می افتد. در این حالت قیمت گپ پایانی را در جهت روند ساخته و سپس قیمت بر می گردد. این گپ، بعد از یک حرکت تند یا طولانی مدت اتفاق می افتد و معمولا قبل از آن شکاف هایی قرار می گیرند و معمولا با افزایش شدید حجم معاملات همراه است. این گپ نشان دهنده پایان روند فعلی است و در حقیقت، معامله گران از روند موجود در بازار خسته شده اند که این امر نیز باعث تشکیل این گپ می شود و در این نوع گپ نیز حجم معاملات به صورت سنگینی افزایش پیدا می کند، بنابراین این نوع شکاف می تواند بهعنوان یک شکاف ادامه دهنده نیز محسوب شود، ولی دو عامل باعث تشخیص خواهند شد؛ اولا، اینکه در پایان یک روند صعودی یا نزولی است؛ ثانیا، با حجم معاملات سنگین به نسبت میانگین هفته یا روزهای اخیر خود مواجه خواهد بود. این گپ ها، محتمل ترین گپ هایی هستند که باید پر شوند.
گپ اندازه گیری (Measuring gap): به اسم گپ فرار یا گپ ادامه دهنده نیز شناخته می شود. این نوع گپ در میانه الگوی قیمت رخ می دهد و نشانه ای از هجوم خریداران یا فروشندگانی است که عقیده و نظر مشترکی در مورد آینده دارایی ها دارند. گپ های اندازه گیری طی روند بدون تغییر یا محدوده ازدحام رخ نمی دهد، بلکه طی کاهش یا افزایش سریع قیمت رخ می دهند. گپ های فرار معمولاً برای مدت زمان قابل توجهی پر نمی شوند. این نوع از گـپ در طی یک روند رخ می دهد. اگر این گپ در یک روند صعودی رخ دهد، نشان دهنده ادامه حرکت صعودی خواهد بود و اگر در روند نزولی رخ دهد نیز حاکی از وارد شدن فروشندگان بیشتر و ادامه روند نزولی می باشد. البته مشاهده این گـپ ها دلیلی بر ورود بی موقع به بازار نیست، بلکه باید آن را با سایر ابزارهای تکنیکال ترکیب کنید.
توجه به حجم معاملات می تواند به شناخت و تمایز گپ اندازه گیری و گپ خستگی کمک کند. به طور معمول، حجم معاملات زیاد قبل از گپ خستگی رخ می دهد. یکی از اشتباهات رایجی که در خصوص گپ ها رخ می دهد، اشتباه کردن در شناخت گپ اندازه گیری و گپ خستگی است. این موضوع می تواند باعث شود که سرمایه گذار خود را در وضعیت اشتباه قرار دهد و طی نیمه دوم روند صعودی نتواند سود خوبی به دست آورد.
گپ خستگی و گپ اندازه گیری، نوسان قیمت را در جهت های مخالف یکدیگر پیش بینی می کنند، بنابراین شناخت تفاوت های هر کدام بسیار ضرورت دارد. همچنین این نکته قابل ذکر است که به محض پر شدن یک گپ، توقف آن بعید به نظر می رسد، زیرا هیچ محدوده حمایتی یا مقاومتی آنی در این گپ وجود ندارد.
حرف پایانی
احتمال وقوع گپ های اندازه شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی گیری یا گپ های شکست به مراتب کمتر از گپ متداول و گپ خستگی می باشد. درک تفاوت بین انواع گپ ها می تواند به معامله گران و سرمایه گذاران در کسب و کار در هر بازاری کمک کند.
تشخیص قدرت کندلهای خریدار و فروشنده
آیا میخواهید برای اولین بار در بازار ارزهای دیجیتال سرمایهگذاری کنید؟ بهتر است ابتدا نکات و اصول اولیه مانند کندل شناسی را یاد بگیرید. در ادامه با ارزتودی همراه باشید تا درباره چگونگی تشخیص قدرت کندلها و روانشناسی نمودارهای شمعی صحبت کنیم. در تحلیل تکنیکال ابزارهای مختلفی به کمک معاملهگران میآیند تا بتوانند روند بازار و پیشبینی برگشت را تشخیص دهند. یکی از این ابزار و رویکردها برای تحلیل عملکرد قیمت، نمودار کندل استیک و الگوهای نمودار شمعی است.
کندلها با معاملهگران صحبت میکنند! آنها به شما میگویند که قرار است روند بازار صعودی شود یا نزولی؟ شما با استفاده از تشخیص قدرت کندلها میتوانید بازار را بهتر تحلیل کنید و قطعا سود بهتری کسب کنید. در این مقاله میخواهیم درباره اینکه چگونه یک کندل با شما صحبت میکند و چطور میتوانید با تشخیص قدرت کندلها از روند بازار مطلع شوید صحبت کنیم. اما پیش از هر چیز باید بدانیم چه چیزی روی قدرت کندلها تاثیر میگذارد.
عوامل تاثیرگذار در شکل کندل استیک
انسان همیشه در مقابل پول تحث تاثیر امید و طمع است، تحلیل کندلها به ما نشان میدهد تعامل خریداران و فروشندگان چگونه است و بازار از نظر روانی در چه سطحی قرار دارد . به نظر شما چه عواملی باعث میشود یک کندل شکل گیرد؟
بله، عرضه و تقاضا یا به عبارتی بازتاب اعمال خریداران و فروشندگان است که باعث میشود کندلها شکلهای مختلف به خود بگیرند. در واقع خیلی سادهتر بخواهیم بگوییم کندلها به شما میگویند کدام یک از دو گروه در حال حاضر قدرتمندتر است.
عرضه و تقاضا
همانطور که گفتیم عرضه و تقاضا باعث میشود تا کندلها شکل بگیرند؛ حال میخواهیم بدانیم خریداران و فروشندگان با عرضه و تقاضا چطور به شکلگیری کندلها و همچنین روند بازار کمک میکنند.
کندل استیک از دو بخش بدنه (Body) و سایه (Shadow) تشکیل شده است که به این دو، محدوده یا رنج (Range) گفته میشود؛ همچنین بدنه یک کندل یا شمع قیمت شروع و پایان معامله را نشان میدهند. در تصویر زیر این نواحی را مشخص کردهایم:
همانطور که میدانید کندلها با دو رنگ متفاوت (سبز و قرمز) نمایش داده میشوند که کندل سبز رنگ قدرت خریداران و کندل قرمز رنگ قدرت فروشندگان را نشان میدهد؛ همچنین روند نزولی با کندل های قرمز رنگ و روند صعودی بازار با کندلهای سبز رنگ مشخص میشوند.
اما عرضه و تقاضا چگونه با کندلها مشخص میشوند؟
عرضه در بازار توسط فروشندگان مشخص میشود و تقاضا از سمت افراد خریدار است؛ به چارت زیر دقت کنید:
هنگامی که روند کندلها صعودی و سبز میشود به این معناست که تقاضا برای خرید زیاد است؛ قدرت خریداران را با توجه به شکل کندلها میتوانیم بررسی کنیم. که در ادامه به توضیح آن پرداختهایم.
- اگر در چارت کندلی مشاهده کردید که فقط یک بدنه کامل دارد و هیچ سایهای ندارد به این معنی است که قدرت خریداران بسیار زیاد است.
- کندل بعدی که احتمالا بیشتر از همه آن را در چارتها مشاهده کردید، علاوه بر بدنه کامل سایه بالا و پایین نیز دارد که میگوید قدرت خریداران هنوز هم زیاد است اما به کندل قبلی نمیرسد.
- در نهایت کندل سوم که از بدنه و سایه بالایی بلند تشکیل شده است، نشان میدهد قدرت از دست خریداران خارج شده و به دست فروشندگان خواهد افتاد؛ همچنین این احتمال وجود دارد که کندل بعدی قرمز باشد.
اگر روند کندلها نزولی و قرمز باشد به این معناست که بازار دست فروشندهها است؛ با توجه به تصویر زیر میخواهیم بگوییم شکل کندلهای نزولی در رابطه با خریداران به ما چه میگوید.
- اگر کندل تنها دارای یک بدنه کامل قرمز رنگ باشد، به این معنی است که قدرت فروشندهها بسیار زیاد است.
- اگر کندل دارای بدنه و سایه بالا و پایین باشد، همچنان میتوان گفت قدرت دست فروشندهها است اما قدرت آنها به اندازه کندل قبلی نیست.
- کندل قرمز سوم از بدنه و سایه پایینی بلند تشکیل شده است و میگوید قدرت از دست فروشندگان در حال خارج شدن است و خریداران به قدرت خواهند رسید.
روانشناسی کندلها
با توجه به توضیحات قبل قوانین زیر بر بررسی نمودارهای شمعی و روانشناسی کندلها حاکم هستند:
- هر چه بدنه یک کندل بلندتر باشد، قدرت و فشار خرید یا فروش در آن معامله بیشتر است.
- سایه بالایی بلند در یک کندل نشاندهنده تسلط فروشندگان در بازار است.
- سایه پایینی بلند در کندل نیز نشاندهنده تسلط خریداران در بازار است.
روانشناسی قیمت آغازی در کندل استیک
قیمت آغازی در اولین معامله تایم فریم مورد نظر به ما تعادل بین خریداران و فروشندگان را نشان میدهد. قیمت آغازی معاملات در تایم فریمها اهمیت ویژهای دارد که در تشخیص قدرت کندل ها کاربرد دارد.
نکته : فاصله میان قیمت پایانی تایم فریم قبل و قیمت آغازی در تایم فریم جدید، به خوبی ذهنیت بازار را نشان میدهد.
روانشناسی بیشترین قیمت در نمودار شمعی
بیشترین قیمت (High) همان بالاترین قیمت در طی یک معامله است؛ به عبارتی سادهتر بالاترین نقطهای که خریداران طی معاملات توانستهاند قیمت را به آن متمایل کنند، بیشترین قیمت میگویند. این منطقه را نوعی مقاومت در نظر میگیرند.
اگر در معاملات قدرت خریداران زیاد باشد، قیمت در بالاترین حد خود بسته میشود، اما اگر فروشندگان قدرت بیشتری داشته باشند، قیمت پایانی پایینتر از بیشترین قیمت قرار میگیرد. با توجه به فاصله بین بیشترین قیمت و قیمت پایانی، همچنین روند اصلی بازار و کندل استیکهای گذشته، میتوانیم ذهنیت بازار را برای حرکات بعدی حدس بزنیم.
روانشناسی کمترین قیمت در کندل استیک
کمترین قیمت (Low) دقیقا پایینترین نقطهای است که فروشندگان قیمت را تا آنجا متمایل کردند؛ این ناحیه را میتوانیم یک محدوده حمایتی در نظر بگیریم. به عبارتی سادهتر این نقطه نشان میدهد تقاضا به حد کافی بوده تا قیمت بیشتر از این کاهش پیدا نکند.
روانشناسی قیمت پایانی در نمودارهای شمعی
نقطه تعادل بین خریداران و فروشندگان در پایان یک معامله را قیمت بسته شدن (Close) میگوییم.
آخرین معامله در یک تایم فریم اطلاعات زیادی از ذهنیت معاملهگران به ما میدهد؛ به عنوان مثال فاصله دو قیمت پایانی اطلاعات مهمی به ما میدهد که در تشخیص قدرت کندلها و روانشناسی آنها تاثیرگذار است. در ادامه درباره تشخیص قدرت کندلها صحبت خواهیم کرد.
تفاوت قیمت پایانی بین دو کندل
همانطور که پیشتر گفتیم قیمت پایانی یک کندل با کندل بعدی اهمیت زیادی در تشخیص قدرت کندلها و همچنین میزان عرضه و تقاضا دارد.
- هنگامی که فاصله دو قیمت پایانی مثبت باشد، نشان میدهد تقاضا از عرضه بیشتر است. با توجه به این موضوع میتوان گفت تقاضای زیاد باعث افزایش قیمتها میشود.
- اگر فاصله دو قیمت پایانی منفی باشد، یعنی عرضه از تقاضا بیشتر است؛ بنابراین مشخص است که عرضه زیاد باعث کاهش قیمتها خواهد شد.
تفسیر نیروهای عرضه و تقاضا
بازهای که قیمت در طول یک تایم فریم حرکت میکند، محدوده یا رنج میگویند. این محدوده شامل بیشترین تا کمترین قیمت است؛ به طور کلی بخواهیم بگوییم هر چه محدوده بزرگتر باشد، نیروهای عرضه و تقاضا راحتتر میتوانند قیمت را جابجا کنند.
تشخیص قدرت کندل ها با روانشناسی کندلها
اکنون با توجه به توضیحاتی که دادیم مییخواهیم بدانیم چگونه میتوانیم روندهای صعودی و نزولی را با توجه به قدرت کندلها تشخیص دهیم و از ذهنیت بازار آگاهی پیدا کنیم.
تشخیص کندل صعودی
برای این کار باید دو کندل مجاور را باهم بررسی کنیم؛ اگر قیمت پایانی کندل جدید بالای قیمت پایانی کندل قبلی باشد میتوان گفت کندل صعودی شکل گرفته و روند صعودی است.
تشخیص کندل نزولی
برای تشخیص قدرت کندلهای نزولی نیز باید دو کندل را کنار یکدیگر مقایسه کرد؛ اگر قیمت پایانی کندل جدید از کندل قبلی پایینتر باشد یعنی کندل نزولی شکل خواهد گرفت.
نکته: اگر از نمودارهای شمعی درک درستی داشته باشید، میتوانید با تشخیص قدرت کندلها، تغییرات قیمت در آینده را تا حد مناسبی پیشبینی کنید.
نتیجهگیری
تشخیص قدرت کندلها با توجه به روانشناسی آنها با تمرین و یادگیری بیشتر برای شما آسانتر خواهد شد؛ در ادامه نکات مهمی از تحلیل کندل استیکها خواهیم گفت که میتوانید از آنها استفاده کنید:
اندیکاتور چیست و بهترین اندیکاتورها در تحلیل تکنیکال کدامند؟
اندیکاتورها (Indicator) یکی از ابزارهای محبوب در تحلیل تکنیکال نمودارهای قیمتی هستند که به علت سهولت استفاده توسط معاملهگران زیادی در انواع بازارهای مالی مثل بورس، فارکس و ارزهای دیجیتال برای دریافت سیگنال خرید یا فروش به کار برده میشوند. در ادامه به معرفی بهترین اندیکاتورها و نحوه استفاده از آنها در تحلیل تکنیکال میپردازیم.
اندیکاتور چیست؟
واژه اندیکاتور (Indicator) در لغت به معنای نشانگر است. بهترین اندیکاتورها ابزارهایی هستند که با پیاده سازی روابط و معادلات ریاضی روی دادههای قیمتی، پیشبینیهایی نسبت به روند آتی قیمت در اختیار معاملهگران قرار میدهند.
اندیکاتورها در قالب نمودارهای گرافیکی روی نمودار قیمتی و یا در زیر آن ترسیم میشوند و در اعتبارسنجی روند و همچنین بررسی قدرت، شتاب و جهت حرکت آن به کمک معاملهگرها میآیند. به طور کلی اندیکاتورها نوسانات گسترده و پیچیده قیمت را به صورتی ساده شده ارائه میکنند و از همین طریق درک صحیح حرکات قیمت در زمان استفاده از این اندیکاتورها آسانتر خواهد بود.
اما فراموش نکنید که مهمترین ابزار برای تحلیل قیمت خود نمودار قیمتی بوده و نکتهای که در زمان استفاده از اندیکاتور باید به آن توجه داشته باشید این است که صرفا استفاده از یک یا چندین اندیکاتور نمیتواند مبنای دقیقی برای تصمیمات ورود و خروج از معاملات باشد. بلکه باید به همراه سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال همچون سطوح حمایت و مقاومت و خطوط روند به کار گرفته شود تا نتیجه دقیقتری را به نمایش بگذارد.
به بیان سادهتر اندیکاتورها نباید به تنهایی مبنای معاملات خرید و فروش باشند. بلکه بهتر است به عنوان ابزاری کمکی و تایید کننده در کنار سایر ابزارهای تحلیلی قرار گیرند تا یک ستاپ معاملاتی صحیح برای شما ایجاد کنند.
انواع اندیکاتور در تحلیل تکنیکال
اندیکاتورها با توجه به نوع دادهای که به نمایش میگذارند در دو دسته “ اندیکاتورهای پیشرو ” و اندیکاتورهای پیرو ” تقسیمبندی میشوند.
اندیکاتورهای پیشرو (Leading Indicators)
همانطور که از نام آن مشخص است، اندیکاتور پیشرو روند آتی حرکت قیمت را گزارش میکند و میتواند به منزله هشدار در نمودارهای قیمتی محسوب میشود که تغییر روند حاکم بر نمودار را اطلاع میدهد و عموما در بازههای زمانی کوتاه مدت به کار برده میشود.
اندیکاتورهای پیرو یا تاخیری (Lagging Indicators)
اندیکارتور پیرو یا تاخیری عموما یک گام عقبتر از نمودار قیمتی حرکت میکند و به منظور تایید یک اتفاق جدید در نمودار همچون شکلگیری یک روند جدید یا شکسته شدن روند قبلی به کار برده میشود. این دسته از اندیکاتورها در بازههای زمانی بلندمدت نتایج مطلوبتری در اختیار معاملهگران قرار میدهند.
نکته مهم
استفاده از اندیکاتورهای پیرو برای ورود به معاملات ممکن است باعث از دست رفتن قسمتی از روند شود اما نسبت به اندیکاتورهای پیشرو، احتمال اشتباه کمتری دارد.
بهترین اندیکاتورها
افراد، سازمانها، تریدرها و برنامهنویسان بسیاری بر اساس استراتژیهای معاملاتی گوناگون اقدام به طراحی و ایجاد اندیکاتورهای متعددی کردهاند که پرکاربردترین و بهترین اندیکاتورها به شرح زیر است:
اندیکاتور میانگین متحرک (Moving شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی Average)
اندیکاتور میانگین متحرک یکی از پرکاربردترین و بهترین اندیکاتورها در تحلیل تکنیکال است. این اندیکاتور در دسته اندیکاتورهای پیرو یا تاخیری قرار میگیرد و به شکل یک منحنی روی نمودار قیمتی رسم شده و به نوعی پایه و اساس سایر ابزارهای معاملاتی محسوب میشود.
میانگین متحرک عموما به عنوان یک سطح برگشتی در نمودارهای قیمتی عمل میکند و میتوان از آن به عنوان سطحی برای ورود به معاملات جدید و یا خروج از معاملات قبلی استفاده کرد.
میانگینهای متحرک در بازههای زمانی متفاوت، حرکات قیمت را به صورتی سادهتر و قابل فهمتر به معاملهگران نشان میدهند. در تحلیل نمودار بیتکوین میانگین متحرک 20 روزه یا MA(50) ، میانگین متحرک نمایی 20 روزه یا EMA(20) و میانگین متحرک 200 هفتهای یا 200WMA اهمیت بالایی داشته و به عنوان سطوح مهم برگشت قیمت (حمایت و مقاومت) در نمودار بیت کوین محسوب میشوند.
همانطور که در تصاویر مشاهده میکنید، با نزدیک شدن و یا رسیدن قیمت بیت کوین به این سطوح، شاهد واکنشهای برگشتی در آن هستیم. به همین علت است که میانگین متحرکهای 20 روزه، 50 روزه و 200 هفتهای جزء بهترین اندیکاتورها در تحلیل قیمت بیت کوین هستند.
تقاطع نمودار قیمت با اندیکاتور میانگینهای متحرک میتواند موقعیتهای معاملاتی جذابی را به معاملهگران نشان دهد. دقت کنید که استفاده تنها از اندیکاتور میانگین متحرک برای ورود به معامله خرید یا فروش تصمیم چندان درستی نبوده و میبایست ستاپ معاملاتی شما نیز این موضوع را تایید کند.
اندیکاتور RSI
کلمه RSI مخفف عبارت Relative Strength Index بوده و به عنوان “ شاخص قدرت نسبی ” شناخته میشود و نواحی اشباع فروش و اشباع خرید را به معاملهگران نشان میدهد. این اندیکاتور در دسته اندیکاتورهای پیشرو قرار داشته و عموما به صورت یک منحنی در زیر نمودار قیمتی قرار میگیرد و در محدوده 0 تا 100 نوسان میکند.
- اگر اندیکاتور RSI مقادیر کمتر از 30 را نشان دهد به این معناست که در بازار با کاهش افراطی قیمت و اشباع فروش مواجه هستیم. بنابراین میتوانیم با بررسی سایر ابعاد خود را برای ورود به معاملات خرید آماده کنیم.
- اگر اندیکاتور RSI مقادیر بیشتر از 70 را نشان دهد به این معناست که در بازار با افزایش افراطی قیمت و اشباع خرید مواجه هستیم. بنابراین میتوان این بار خود را برای خروج از معاملات خریدی که از قبل انجام دادهایم آماده کنیم و یا در صورت فعالیت در بازارهای دوطرفه (فیوچرز) وارد معاملات فروش شویم.
یکی دیگر از نکات مهم شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی در استفاده از اندیکاتور RSI، وقوع واگرایی بین نمودار قیمت و منحنی RSI است که میتواند تغییر جهت روند را اطلاع دهد. منظور از واگرایی این است که نمودار قیمت و نمودار اندیکاتور در یک جهت حرکت نمیکنند. بنابراین میتوانیم خود را برای اتفاقات جدید در نمودار آماده کنیم.
همانطور که در تصویر مشاهده میکنید نمودار قیمت در یک جهت صعودی قرار داشته اما نمودار اندیکاتور در یک جهت نزولی قرار گرفته است و تغییر جهت روند را به ما اطلاع میدهد.
اندیکاتور مکدی (MACD)
اندیکاتور MACD در دسته اندیکاتورهای پیرو قرار داشته و در جهت تشخیص قدرت و همچنین جهت روند مورد استفاده قرار میگیرد. این اندیکاتور نیز مشابه اندیکاتور RSI در زیر نمودار قیمتی رسم شده و از سه بخش “خط مکدی”، “خط سیگنال” و “نمودار هیستوگرام” تشکیل شدهاست.
تقاطع خط مکدی (خط آبی) و خط سیگنال (خط قرمز) از پایین به عنوان سیگنال خرید و تقاطع آنها از بالا به عنوان سیگنال فروش در نظر گرفته میشود.
مشابه با RSI، مفهوم واگرایی در اندیکاتور MACD نیز وجود دارد که میتواند دقت تحلیل شما را تا حد بالایی افزایش دهد. دقت کنید که در زمان استفاده از اندیکاتور MACD برای ورود به معاملات میبایست سایر مفاهیم و ابزارهای تحلیلی همچون سطوح حمایت و مقاومت، خطوط روند و الگوهای کندل استیک را نیز مورد بررسی قرار دهید.
اندیکاتور OBV
اندیکاتور حجم تعادلی یا On Balance Volume که به اختصار OBV مشاهده میشود در دسته اندیکاتورهای پیشرو قرار داشته و جریان تغییرات حجم معاملات را در قالب یک منحنی نشان میدهد و میتوان آن را با نمودار قیمت مقایسه کرد و به نتایج جالبی رسید!
اصل مهم در زمان استفاده از عامل “حجم” در تحلیل نمودارهای قیمتی این است که حجم معاملات باید در جهت روند قیمت حرکت کند. در غیر اینصورت با مفهوم واگرایی بین نمودار قیمت و نمودار اندیکاتور OBV مواجه خواهیم شد که میتواند به عنوان اخطاری مهم تلقی شود.
اگر نمودار اندیکاتور OBV و نمودار قیمت هر دو صعودی باشند، روند صعودی حاکم بر بازار همچنان برقرار است و حجم معاملات، نمودار قیمت را تایید میکند. اما اگر علی رغم صعودی بودن نمودار قیمت، نمودار حجم معاملات نزولی باشد شاهد یک واگرایی منفی هستیم که میتواند هشداری برای پایان روند صعودی باشد.
دقت کنید که در زمان استفاده از این اندیکاتور، توجه به سطوح مستعد برگشت و همچنین خطوط روند امری بسیار مهم و ضروری خواهد بود.
اندیکاتور ADX
اصطلاح ADX مخفف عبارت Average Directional Movement Index بوده که با عنوان “ شاخص میانگین جهتدار ” قیمت شناخته میشود. این اندیکاتور در دسته اندیکاتورهای پیرو قرار داشته، از سه قسمت خط ADX، خط +DI و خط -DI تشکیل میشود که وجود یا عدم وجود روند در نمودار را مورد بررسی قرار داده و جهت روند را نیز مشخص میکند.
- صعودی یا نزولی بودن خط ADX نشاندهنده وجود یک روند در بازار است که این روند میتواندصعودی یا نزولی باشد. اما اگر خط ADX به صورت خط صاف قرار بگیرد به این معناست که در حال حاضر روندی بر بازار حاکم نبوده و تشخیص موقعیتهای معاملاتی صحیح کمی دشوار خواهد بود.
- پس از تشخیص رونددار بودن نمودار، میتوان با بررسی وضعیت خطوط +DI و -DI نسبت به یکدیگر نوع روند را تشخیص داد. زمانی که خط +DI بالاتر از خط -DI قرار بگیرد، روند حاکم بر بازار روند صعودی و زمانی که -DI بالاتر از خط +DI قرار بگیرد، روند حاکم بر بازار یک روند نزولی میباشد.
به بیان سادهتر در هنگام استفاده از اندیکاتور میبایست ابتدا با بررسی خط ADX بفهمیم که آیا روندی در نمودار وجود دارد و پس از آن با بررسی وضعیت خطوط +DI و -DI نسبت به یکدیگر بررسی کنیم که این روند صعودی است یا نزولی؟
با توجه به اطلاعات گستردهای که اندیکاتور ADX در اختیار معاملهگران قرار میدهد، در دسته بهترین اندیکاتورها در تحلیل تکنیکال محسوب میشود.
چگونه میتوان به این اندیکاتورها دسترسی پیدا کرد؟
برای اجرا و پیادهسازی هر یک از اندیکاتورهای فوق و یا هر اندیکاتور دیگری که مد نظر دارید میبایست در پلتفرم معاملاتی مورد نظر خود به بخش Indicators مراجعه کرده و هر اندیکاتوری که شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی قصد استفاده از آن را دارید انتخاب کنید.
در بازار معاملات او ام پی فینکس میتوانید به پرکاربردترین و بهترین اندیکاتورها به راحتی دسترسی داشته باشید. تنها کافیست پس از ورود به بازار معاملات، روی عبارت “Indicators” کلیک کرده، اندیکاتور مورد نظر خود را انتخاب و در تایم فریمهای گوناگون اجرا کنید.
سخن پایانی
اندیکاتورها یکی از جذابترین ابزارها در تحلیل تکنیکال نمودارهای قیمتی هستند که بر اساس تحلیل دادههای قیمتی، نتایج جالبی پیرامون قدرت و جهت روند نمودار در اختیار معاملهگران قرار میدهند. هر اندیکاتور استراتژی اختصاصی مربوط به خود را داشته و نحوه استفاده از آن متفاوت خواهد بود.
دقت کنید که بهترین اندیکاتورها علی رغم اطلاعات مفیدی که در اختیار ما قرار میدهند، نباید به تنهایی مورد استفاده قرار گیرند. بلکه میبایست تشخیص یک موقعیت معاملاتی بهینه بر اساس اندیکاتورها، سطوح حمایت و مقاومت، خطوط روند و الگوهای کندل استیک انجام شود.
همواره به خاطر داشته باشید مهمترین چیزی که در زمان تحلیل قیمت باید به آن توجه کنید، نمودار قیمتی است و سایر ابزارهای تحلیلی نقشی کمککننده و تایید کننده خواهند داشت. بنابراین نمودار قیمتی خود را با پیادهسازی اندیکاتورهای متعدد شلوغ نکنید!
بلکه سعی کنید اندیکاتوری که با استراتژی معاملاتی شما سازگار است را پیدا کنید تا در هر زمانی بتوانید ضمن مشاهده دقیق چارت و تغییرات اندیکاتور، تصمیمات معاملاتی خود را به بهترین شکل رقم بزنید.
در این باره بیشتر بخوانید:
آیا میتوان اندیکاتورها را با یکدیگر ترکیب کرد؟
بله شما میتوانید با استفاده از همزمان از برخی اندیکاتور به صورت هدفمند، تحلیلی دقیقتر نسبت به نمودار قیمتی داشته باشید.
چگونه خط روند رسم کنیم؟ رسم خط روند
استفاده از خطوط روند، یکی از پرکاربردترین روشهای شناسایی نقاط حمایت و مقاومت در نمودار است. اما شیوه ترسیم درست خط روند، هنوز برای بسیاری از معامله گران سوال برانگیز است. در این مقاله به سراغ ماهیت خط های روند و روش رسم آنها میرویم تا پس از مطالعه آن بتوانید محتملترین کف و سقفهای نمودار را شناسایی کرده و معاملات پرسودی را تجربه کنید.
نحوه رسم خط روند
خط روند، یک ابزار ترسیم نموداری دینامیک است. این خط از اتصال نقاط چرخش قیمت در نمودار تشکیل میشود. در تحلیل تکنیکال از خط روند برای تشخیص نقاط احتمالی واکنش بازار استفاده میکنند. این خطوط بر اساس شرایط بازار و نمودار میتوانند خاصیت حمایتی یا مقاومتی داشته باشند. در واقع خط روند، حمایت یا مقاومت به صورت افقی مورب است. این روش برای معامله گران نقش حیاتی دارد چون به آنها در تشخیص نقاط مهم عرضه و تقاضا – که میتوانند عامل تغییر مسیر بازار و شکلگیری روند جدید باشند – کمک میکند. تصویر زیر را مشاهده کنید:
نمودار فوق متعلق به قیمت سهام شرکت «دارو رازک» است. در این تصویر خط روند ماهیت صعودی داشته و نقش حمایتی دارد. همان گونه که در تصویر مشخص شده، طی روند صعودی بر اساس این خط، معامله گران حداقل یک فرصت خرید مطمئن داشتهاند. در نمودار زیر شرایط دیگری برقرار است.
خط روند در نمودار فوق از نوع نزولی بوده و خاصیت مقاومتی دارد. تفاوت دو نمودار در این است که حالت اول برای معامله گران، موقعیت معاملاتی خرید فراهم میکند و حالت دوم در بازارهای یک طرفه مثل بازار سهام ایران، فرصت خروج از سهم در سقفهای قیمتی و در بازارهای دو طرفه مانند بازار جهانی موقعیت معاملاتی فروش را مهیا میکند.
چگونه خط روند را درست رسم کنیم؟
تا اینجای مقاله، سعی ما بر این بود تا تعریف مناسبی از مفاهیم اولیه و کاربرد خطوط روند بیان کنیم. در این مرحله، شیوه ترسیم درست آنها را خواهیم آموخت. اساسیترین مفهوم در مورد رسم این خط، وجود حداقل دو نقطه برای ترسیم یک خط روند است. به عبارت دیگر خط روند از اتصال حداقل دو کف یا سقف قیمت در نمودار تشکیل میشود. به مثال زیر به دقت توجه کنید.
نمودار بالا مربوط شرکت فولاد مبارکه اصفهان در دوره زمانی هفتگی است. آخرین شمع قیمتی نشان داده شده در مربع با پوشش شمعهای قیمتی خنثی پیشین دقیقا روی خط روند صعودی، برای دو دسته از معامله گران نوید بخش است. دسته اول کسانی هستند که سهم را در قیمتهای پایین خریداری کرده و پس از مدتی روند اصلاحی نزولی، در مورد ادامه صعود مردد بودهاند که پس از وقوع این اتفاق معمولا سهام خود را حفظ میکنند. دسته دوم معاملهگرانی هستند که منتظر فرصت مناسب و کم ریسک برای ورود به سهم بودهاند تا با موج صعودی جدید همراه شوند. بیشتر این افراد، پس از بسته شدن شمع قیمتی نمودار هفتگی و مطمئن شدن از قدرت صعودی بازار، وارد موقعیت خرید میشوند.
نکتههایی مهم در مورد دوره زمانی نمودار
خطوط روند ترسیم شده در دورههای زمانی بالاتر معمولا قدرت بیشتری دارند. به همین دلیل، بهتر است که همیشه از نمودارهای طولانی مدت، مثلاً نمودار هفتگی تحلیل خود را شروع کرده و به صورت پلهای دوره زمانی نمودار را کاهش دهید. همیشه خط روندی را بیابید که بیشترین تعداد برخورد را داشته و ضمن این برخوردها از بدنه شمعهای قیمتی نیز عبور نکرده باشد. همواره از ترسیم خط روندی که از بدنه شمعهای قیمتی عبور کرده باشد، بپرهیزید. زیرا اینگونه موارد فاقد هرگونه ارزش تحلیلی خواهند بود. بسیاری از معامله گران معتقد هستند که نمودار روزانه، بهترین دوره زمانی ممکن برای تحلیل روند بازار است. زیرا ماهیت زمانی آن به طور محض بلند یا کوتاه مدت نیست و بر این اساس میتوان دوره زمانی معقولی را به همراه جزئیات مهم آن مشاهده و تحلیل کرد. همچنین زمان طی شده بین نقاط اولیه تشکیل خط روند – حداقل دونقطه – مهم است و هر چه بازار طی دوره طولانیتری به آن واکنش دهد، بدون شک اهمیت بیشتری پیدا میکند. در مورد دوره زمانی نمودار، نکتهای بسیار با اهمیت وجود دارد؛ بهتر است معامله شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی گران برای افزایش اعتبار تحلیلها و معاملات کم ریسکتر از تکنیک تحلیل چند زمانی استفاده کنند. مثلا برای معامله بر اساس یک خط روند صعودی در نمودار هفتگی، بهتر است در مواقع اصلاحی یا بر اساس خطوط روند همپوشان در نمودار روزانه، معامله کنید.
شمعهای قیمتی و خطوط روند
یکی از مهمترین سوالاتی که هنگام ترسیم برای معامله گران پیش میآید این است که باید بر اساس کدام ناحیه – قیمت باز و بسته شدن یا بیشترین و کمترین – از شمعهای قیمتی، خط روند مد نظرشان را رسم کنند! پاسخ این سوال به شرایط نمودار و دیدگاه تحلیلگر بستگی دارد. به طور کلی، خط روندی که کاملا منطبق بر نقاط بالا و پایین یا باز و بسته شدن شمعهای قیمتی باشد، در مواقع نادر شکل میگیرد. به عبارت سادهتر، قاعده خاص و تثبیت شدهای در این زمینه وجود ندارد و هر فرد میتواند طبق دیدگاه و تجربههای شخصی خود از آنها استفاده کند. در این زمینه معامله گران فقط باید بر عدم تقاطع خط و بدنه شمعهای قیمتی تمرکز کنند.
دست و پنجه نرم کردن با خط روند تنظیم شده!
این موضوع شاید بزرگترین مشکل افراد حین رسم خطوط روند باشد که در اصطلاح به آن «تنظیم اجباری منحنی» میگویند. این حالت زمانی اتفاق میافتد که فرد از روی تعصب نسبت به شرایط نمودار، به درستی یک ناحیه ایمان آورده و بر اساس تصورات ذهنی غلط شروع به رسم و تنظیم خطوط میکند. مهمترین نکته در ترسیم خطوط و سطوح حمایت و مقاومت این است که همواره بهترین نقاط بازگشت در نمودار، واضحترین آنها هستند. بنابراین اگر یک خط روند به اندازه کافی منطبق بر قوانین شناسایی پایان روند در بازار معاملاتی تحلیل نموداری نیست، بهتر است به سراغ ابزار یا الگوی دیگری بروید یا دست نگه دارید تا موقعیت مناسبی فراهم شود.
چگونه با استفاده از خطوط روند، معامله کنیم؟
به طور کلی برای معامله بر اساس این ابزار تحلیل فنی دو روش عمده وجود دارد. حالت اول زمانی است که قیمت، روند مشخصی را طی کرده و این خطوط نقش حمایتی یا مقاومتی مطلق دارند که در این مواقع معامله گران با توجه به روند جاری بازار، هنگام لمس خط روند حمایتی توسط قیمت، وارد موقعیت خرید میشوند. در حالت معکوس از آن به عنوان فرصتی برای خروج از معامله بازارهای یک طرفه مثل سهام تهران استفاده میکنند. حالت دیگر زمانی است که توسط شمعهای قیمتی شکسته شوند و قیمت بالاتر یا پایینتر از آنها بسته شود که در این صورت خط روند خاصیت معکوس پیدا کرده و در اصطلاح به سطوح اتفاق تبدیل میشوند. مثلا خط روند نزولی که نقش مقاومت داشته پس از شکست به یک خط حمایتی تبدیل میشود و اکثر معامله گران منتظر میمانند تا قیمت به خط روند بازگردد و در آنجا وارد یک معامله کم ریسک میشوند. در این زمینه به نمودار شرکت داروسازی جابر ابن حیان توجه کنید.
به طور خلاصه باید همیشه به دنبال خط روندی باشید که حداقل ۲ تا ۳ برخورد داشته و از بدنه شمعهای قیمتی عبور نکرده باشد. به عبارت دیگر، هرچه خط روند ایده التر، اعتبار بیشتر و در نتیجه، بازدهی معاملاتی شما بیشتر خواهد بود. این روش معاملاتی بدون شک یکی از بهترین روشها برای شکار حرکتهای بزرگ بازار با کمترین ریسک ممکن است. امیدواریم مطالعه این مقاله برای شما مفید بوده باشد.
دیدگاه شما